تاریخ جنبش کارگری جهانی، مالامال از تجربه و آموزش است. در این میان، قیام کارگران پاریس در 18 مارس 1871 از همه پربارتر و آموزندهتر است. کارگران فرانسه سالها بود که میجنگیدند. حتا در سالهای پیش از استقرار دولت بورژوازی، نیروی بسیار مهمی در پیکار علیه سلطنت، کلیسا و همه دستگاههای نظم و قدرت نظام فئودالی حاکم را تشکیل میدادند، اما حاصل مبارزات آنان، عاید بورژوازی میشد و پایههای قدرت اقتصادی و سیاسی این طبقه را محکم میساخت. کارگران با تمامی سرمایه ستیزی خودجوش طبقاتی، هیچ صف مستقل و متمایزی از بورژوازی نداشتند. انقلاب سال 1848 این وضع را تا حدودی تغییر داد. برای نخستین بار دو طبقه کارگر و سرمایهدار در جنگی فراتر از درون این و آن کارخانه و مراکز کار، جنگی در سراسر جامعه، در مقابل هم صفآرائی کردند. شعار« سرنگون باد بورژوازی! برقرار باد قدرت طبقه کارگر!» در فضای زندگی انسانها پیچید. اما کارگران هنوز نمی دانستند با طبقه بورژوازی، با محصول کار و تولید خود و بخصوص با دولت و قدرت سیاسی چه باید کرد؟ این امر در 18 مارس 1871 اتفاق افتاد. تودههای کارگر پاریس با شجاعت و اراده طبقاتی خود ماشین دولتی سرمایه را در هم شکستند و بورژوازی را از تخت قدرت به زیر کشیدند.
کموناردها با رجوع به شعور و شناخت طبقاتی خویش، شکل نوینی از برنامه ریزی نظم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را جایگزین نظم کهنه و بشرستیزانه سرمایهداری کردند. آنان در عمر کوتاه کمون خود، میان برنامهریزی تولید و مشارکت مستقیم کارگران در روند کار و تولید، وحدت برقرار کردند. کار اتخاذ تصمیم، سیاستگذاری و مدیریت را از حالت پست، مقام، موقعیت و فعالیت نخبگان صدرنشین خارج ساختند. همه اینها را به مأموریتهای در حال انتقال و عزل و نصب تبدیل نمودند. کمون ارتش رسمی را منحل ساخت و مخارج سنگین نگهداری این دستگاه وحشت را از روی دوش انسانها برداشت. تضمین امنیت و خیال راحت اهالی را به عهده کارگران مسلح نهاد و انجام و اجرای این مهم را کار روتین و عادی توده کارگر کرد. کموناردها به نقش کلیسا و نهادهای رسمی و غیررسمی جامعه سرمایهداری در سرکوب فکری شهروندان و شستشوی مغزی آدمها پایان دادند. برای نخستین بار راه دخالتگری آزاد و اثرگذار زنان در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی را هموار نمودند. زنان در خیزش کمون شکوهمندترین رلها را بازی کردند و حماسهها آفریدند. کمون در دنیای تیره و تار قرن نوزدهم آموزش را برای کل انسانها رایگان اعلام کرد.
کمون در ادامه مبارزات کارگران اروپا و فرانسه پدید آمد. کمون محصول مبارزات ضد سرمایه دارانه خودجوش کارگران بود. بنیاد رویکرد و مبارزه و برنامهریزی و سیاستگذاری آنها نه مکتب و مرام و ایدئولوژی، نه نسخهپیچیها و منشور نویسیهای حزبی، که سرمایه ستیزی خودپوی طبقاتی آنان بود. در خیزش کموناردها هیچ حزبی پرچمدار قیام نبود و کارگران، مجری فرمان هیچ حزب متشکل از انقلابیون حرفه ای نبودند. یک دلیل مهم میدان داری پرشکوه تاریخی توده کارگر آن بود که توسط یک حزب بالای سر خود امر و نهی نمی شدند. روشن است که فعالان و پیشروان جنبش کارگری نقش مؤثرتری ایفا می کردند، اما این کل آحاد توده کارگر بودند که هر کدام حلقه ای از زنجیره سراسری قیام را تشکیل می دادند و در فردای خیزش هم رسالت اداره امور و برنامه ریزی کارها و دفاع از قیام را به دوش می کشیدند. تفاوت دستاوردهای شکوهمند قیام بدون حضور فرماندهان و رهبران حزبی کمون پاریس و فاجعه سرمایه داری حزبی و دولتی انقلاب اکتبر از روز هم روشن تر است.
بورژوازی اروپا با تمامی قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی خود برای قتل عام کموناردها و سقوط کمون وارد میدان شد. جنبش آنها از فاصله مرزهای شهر پاریس فرا نمیرفت. کارگران زیادی از جاهای مختلف به یاری کموناردها شتافتند و در قیام آنان جان دادند اما کمون از همبستگی و حمایت مؤثر طبقه کارگر اروپا و دنیا محروم ماند. کمون از پای درآمد.
در همین زمان تمام جهان محل سرریز سرمایه های اروپائی شده بود. این بورژوازی با کسب ارزش اضافی های افسانه ای حاصل استثمار کارگران سایر کشورها قدرت تحمل مطالبات اقتصادی و اجتماعی و سازش با کارگران را در خود می دید. وحشت و هراس از کمون باعث شد تا از این تاریخ به بعد چهره اروپا کاملا تغییر یابد. به جای جنبش ضد سرمایه داری کارگران که چون شبحی در گشت و گذار بود، سندیکالیسم، قانون گرائی، توسل به انتخابات و احزاب سوسیال دموکرات و در یک جمله بختک رفرمیسم بر جنبش کارگری آوار شد. در گوشه ای دیگر از جهان، انقلاب کارگران روسیه تحت قیمومیت سوسیال دموکراسی درآمد و اردوگاه سرمایه داری حزبی و دولتی زاییده شد. این اردوگاه توانست مبارزات کارگران نوخاسته آسیا و افریقا و امریکای جنوبی را ابزاری برای سهم خواهی و قدرت یابی در مناسبات با دنیای رقیب سرمایه اروپائی و امریکائی در آورد. بدین ترتیب طبقه کارگر جهانی در مقابل بورژوازی به زانو درآمد. تاریخ بعد از کمون، تاریخ شکستهای پیاپی کارگران است.
اینک بعد از گذشت بیش از یک قرن فصل جدیدی در تاریخ جهان پدید آمده است. بر رفرمیسم و امپریالیسم ستیزی ناسیونالیستی چپ و راست مهر باطل شد خورده است. رویگردانی و بی اعتنائی کارگران به سندیکالیسم و احزاب چپ بیانگر تاریخ انقضای آنان است. از سوی دیگر بر متن بحران اقتصادی نظام سرمایه داری و هجوم وحشیانه سرمایه جهانی به سطح معیشت و آزادی های نیم بند کارگران، جهان در توحش سرمایه غوطه ور است. از دامان پلید سرمایه، فاشیسم ناسیونالیستی و دینی زائیده می شود. کارگران، مستاصل و درمانده و بی افق به دنبال ارتجاع بورژوازی روانند. همه چیز، ضرورت یک خانه تکانی اساسی در جنبش کارگری را گوشزد می کند. کارگران باید جنبش خود انگیخته ضد سرمایه داری خود را به جنبشی با افق روشن و شفاف برچیدن نظام سرمایه داری ارتقا دهند. نقش کمون پاریس در اینجاست که پدیدار می شود. کمون با تمامی دستاوردهای درخشان خود البته یک نقطه ضعف بسیار اساسی را هم با خود حمل می کرد. کمون انفجاری ضد سرمایه داری بود. اما کموناردها و طبقه کارگر فرانسه فاقد یک جنبش نیرومند شورایی سراسری ضد سرمایه داری بودند. جنبشی مداوم و طولانی که در طی مسیر، توسط شوراها با اعتصابات و اعتراضات با افق شفاف و تاکتیکهای ضد سرمایه داری قدم به قدم در تمام مراحل جنبش برای تحمیل مطالبات اقتصادی، رفع ستمهای جنسیتی، مبارزه با آلودگی های زیست محیطی و مبارزه با دخالت دولتها به پیش رود. کارگران جهان نیازمند چنین جنبشی در سراسر جهان هستند. عصر جدیدی می تواند در راه باشد. عصر شکوفائی جنبشی متکی بر سرمایه ستیزی خودجوش کارگران و مجهز به افق محو سرمایه داری و استقرار جامعه شورائی. جنبشی با این مانیفست و پرچم، کارگران جهان علیه سرمایه متحد شوید.