معنای نقد برای کارگران آگاه، نقد ریشه ای سرمایه داری، تبدیل این نقد بنیادی به چراغ تشخیص راه و راهکار پیکار علیه بردگی مزدی در کلیه عرصه های زندگی اجتماعی است. این کاری است که رویکرد لغو کار مزدی و کارگران ضد سرمایه داری، به میزان وسع خویش، طی سالیان متمادی برای انجام دادنش تلاش کرده اند، با آموختن از مارکس، رجوع به تاریخ کارزار طبقاتی توده کارگر، کالبدشکافی شکست ها، راه خود را از گمراهه های نسخه پیچی اپوزیسیون ها جدا نموده اند. سوسیال دموکراسی انترناسیونال دومی، راهبردهای اردوگاهی، رفرمیسم میلیتانت لنینی، سوسیالیسم بازار، امپریالیسم ستیزی خلقی، رفرمیسم راست اتحادیه ای را برای توده کارگر تشریح کرده اند و سلاح پالایش رفرمیسم درون جنبش کارگری ساخته اند. نقد برای فعالان جنبش لغو کار مزدی و کارگران ضد سرمایه داری حائز این معنی و موضوعیت است. اما برای بی مایگان، توخالیهای بی هویت متوهم به همه چیزدانی خویش!! مسخ شدگان در معیارهای معماری شده سرمایه، معنائی کاملا معکوس و متضاد دارد. اینکه کل تهی بودن، تحقیر، پرمدعائی خود را بمب توهین سازند، این بمب را بر سر هر چه انسان، انسانیت، شرف، اعتبار انسانی است فرو ریزند. آنچه فرقه «صدای انترناسیونالیستی»انجام داده از این جنس است. بیش از ۳۶۰ صفحه فحاشی، افترا، دروغ به هم بافته اند و تحت نام کتاب، تحویل سایت ها داده اند. این متن نیازمند هیچ نقدی نیست، کلمه به کلمه اش برای هر کارگر آزاده، شرافتمند و سرمایه ستیز، صدای طشت رسوائی صاحب یا صاحبانش است که از بام بر زمین می افتد. فقط یک مورد را بگویم. بخش عمده کتاب هتاکی به ناصر پایدار است. جرمش چیست؟ اینکه او به مثابه فردی معترض به اساس استثمار شوندگی، فرودستی، ستمکشی، نفرین شدگی همراه با فداکارترین، پاکباخته ترین، جسورترین، دردمندترین معترضان دیگر، هر چه توانسته است انجام داده است. در بطن استیلای راهبردها، افق پردازیهای متعدد بورژوازی، برای یافتن راه رادیکال مبارزه طبقاتی به سهم خود تلاش داشته است، از پاره ای گمراهه ها عبور کرده و بالاخره به رویکرد ضد کار مزدی رسیده و پیوسته است. از نظر نویسندگان متن، این جرمی سنگین است!! این افراد قابل سرزنش هستند. افتخار، شایسته منفعلان توخالی، بدون هیچ وجود، هیچ نقش، هیچ تأثیر، از جنس «صدای انترناسیونالیستی» است که هیچ هویتی، کارنامه ای برای وارسی ندارند. انزجارآورتر آنکه نویسنده متن کل اطلاع خود از تعلقات سیاسی گذشته ناصر را از بطن نقد رادیکال طبقاتی خود وی بر رویکردهای پیشین استخراج کرده است، اما هیچ کلامی از آن نقدها نیاموخته است، نیازی به این کار ندیده، جستجوی محمل فحاشی تنها هدف تلاشش بوده است. سؤال ما این است: چرا باید چنین موجود یا موجودات مجهول الهویه ای را جدی گرفت و با او یا آنها وارد گفتگو شد، مگر هیچ نشانی از جدی بودن در سیره و سلوک اینها قابل رؤیت است؟! مخاطب ما همواره و همه جا همزنجیران کارگر بوده است. الان نیز اعلام می داریم که اگر احیانا، کارگری با شنیدن جنجال این فحاشان علیه رویکرد لغو کار مزدی، پرسشی، ابهامی، توضیحی دارد، محبت کند و در میان گذارد. ما در سریع ترین زمان با کمال اشتیاق به او پاسخ خواهیم داد. بهرام دزکی / 11 اسفند 1402