هر کارگر آموزشی (معلم) که در تجمع معلمان شرکت کرده باشد به وضوح دریافته است که کانون صنفی معلمان بیش از یک میلیون کارگر مزدی را دعوت به تجمع میکند، یک سری شعارِ از پیش تعیین شده طرح می نماید و از کارگران میخواهد این شعارها را فریاد کنند. مضمون شعارها چیزی نیست جز تایید نظامی که باعث و بانی گرسنگی و بی سر پناهی ما کارگران است و درخواست و استغاثه از همین دولت سرمایه است که طرح همسانی دستمزدها را اجرا کند. به مرور زمان این تجمعها از اعتراض به دولت سرمایه در سال۱۳۸۶ فاصله گرفته است، از جنبه اعتراضی این تجمع ها کاسته شده است. چنانکه این روزها و در تجمع ۳۰ بهمن ماه، از لحاظ اعتراضی تهی و صرفا بصورت بستنشینی درآمده بود. چیزی که زیاد به چشم میخورد کنترل تجمع کنندگان بود که مبادا فردی از آنچه که ایادی کانون در رابطه با سخنرانیها و شعارها از پیش تعیین کرده اند تخطی کند. سخنرانی ها مکتوب هستند و شعارها هم تکراری و چند نفری هم از افراد کانون از بلندگوها نگهبانی میکنند که مبادا سخنی بر خلاف مشی و سیاست کانون صنفی که در راستای نظام کارمزدی و دفاع از قوانین سرمایه تئوریزه شده، حرفی بزند. در تجمع قبلی، معلمی را که از اتحاد با بخش های مختلف کارگری صحبت کرد و مشخصا اتحاد کارگران و معلمان را شعار داد، از سکو به پایین پرت کردند. در تجمع ۳۰بهمن هم به محض آنکه کارگری از اتحاد کارگر و معلم لب به سخن گشود، بلندگو را از دستش گرفتند. این دو نفر از کارگران آموزشی بودند حتی از پدران دانشآموزانی که اکثرا کارگر هستند، نبودند. در تجمع ۳۰ بهمن جمعی از دانشآموزان و والدین آنها هم شرکت کرده بودند اما توجه هیچکدام از دستاندرکاران کانون صنفی را جلب نکرد.
چند قدم دورتر از تجمع معلمان، تجمعی بر پا شده بود، نزدیک به هزار نفر، که خود را با پارچهنوشته ای، ایثارگران معرفی میکردند یا به واقع معلولین جنگ ارتجاعی ایران وعراق بودند. جنگی که حاکمان سرمایه در ایران و عراق برای افزونخواهی برپا کردند. بسیاری از کارگران ایران و عراق در این جنگ سلاخی شدند، جنگی که هیچ ربطی به کارگران ایران و عراق نداشت تنها اینان هزینه مالی و جانی جنگ را تامین کردند و برای رژیم اسلامی سرمایه «نعمتها» آفرید. این جماعت میگفتند ما در جنگ کشته و معلول شدیم تا شما (سران رژیم حاکم) به قدرت برسید. این جماعت نیز خواستار افزایش دستمزد بودند .
این که کانون صنفی مانع دخالتگری کارگران آموزشی میشود بخاطر رویکرد بورژوایی حاکم بر آن است که خود را در صنف محصور کرده است و کارگر بودن معلمان را انکار می کند و در نوشتهها، سخنرانیها و پیامهای صوتی میکوشند این بخش کارگری را به جناحهای بورژوازی چون جبهه ملی گره بزنند. انتظار تغییر مشی کانون و اینکه به کارگران اجازه دهند آزادانه دخالتگری کنند و مبارزات کارگری را از چهارچوب قوانین بورژوازی به در آوردند و با سرمایه به ستیز پردازند، بیهوده است، اگر انتظاری باشد از بدنه کارگران آموزشیست. متاسفانه زمانیکه معلمی فریاد اتحاد با دیگر بخشهای کارگری سر داد، کارگران آموزشی سکوت کردند. آنانی که نزدیک تریبون بودند به حمایت از کارگری که بر خلاف رویکرد حاکم بر کانون صنفی سخن می گفت، بلند نشدند تا نسبت به عوامل کانون اعتراض کنند. آنانی که در فاصله دورتری قرار داشتند سخنان و شعارهای این کارگر دخالتگر را ادامه ندادند بلکه اعتراضشان در نجواها و پچپچهای خفته حاکی از ترس محدود ماند. در این مواقع بدنه کارگری باید دست به اعتراض علنی بزنند و به ایادی کانون صنفی معلمان هشدار جدی بدهند که حق هر کارگر آموزشی و دیگر کارگران است که حرف و نظر خود را آزادنه بیان کند. تجمعکنندگان عمدتا شنونده هستند. کانون صنفی توسط افرادی که لیدر نامیده میشوند، سخنرانان و افراد را کنترل میکنند که مبادا صحبتی برخلاف مشی کانون زده شود. سخنرانان از پیش تعیین شدهاند و همه در راستای سیاست بورژوایی کانون صحبت میکنند. ما کارگران آموزشی باید این سکوت را بشکنیم و با عمل خود کانون را به عقب برانیم تا هر کارگری سخنی دارد بطور آشکار به زبان آورد. در تمامی تجمع ها حق هر معلم و کارگریست که نظر بدهد. عوامل کانون هم حق ندارند مانع صحبت کردن دیگر کارگران آموزشی شوند. تا آنجایی که در این تجمعها دیده شده است بخشی از معلمان خواستار همبستگی با دیگر کارگران برای گرفتن مطالبات خود شدهاند و به سخن دیگر به این بستنشینی که حاصلی جز سرخوردگی و انفعال نداشته است، معترض هستند. صرفا با فشار ما کارگران آموزشیست که می توان مانع این خط مشی بورژوایی کانون صنفی شد. ما معلمان برای گرفتن مطالبات خود به زور و قدرت نیاز داریم دستیابی به این قدرت و زور در همبستگی با دیگر بخش های کارگری امکان پذیر است. برای دستیابی به آنچه کارگران آموزشی اکنون برای آن به اشکال مختلف اعتراض و مبارزه میکنند، بایستی به مقابله با سرمایه به پا خیزیم. اما کانون صنفی معلمان در همسویی با دولت سرمایه از این کار جلوگیری میکند. بستنشینی و استغاثه افزایش ناچیز دستمزدها آن چیزی است که نظام کارمزدی و در همراهی با آن، کانون صنفی معلمان می خواهد. بایستی بطور سراسری و شورایی در مقابله با سرمایه به پیکار روی آوریم. این تنها و تنها راه است که میتواند سرمایه را به عقب نشینی وادار کند. در این شرایطی که دولت سرمایه غرق در بحران و تحریم است، طبق آمارها حاصل کار و تولید طبقه ما اعم از کارگران یدی و فکری، کارگران صنعتی، ساختمانی، آموزشی، پرستاران و غیره بالغ بر 33 هزار تریلیون تومان است. باید خواستار کل این محصول شویم.