pgx0006si1

همان طور که می‌دانیم و نمودار فوق نیز به وضوح نشان می‌دهد اعتصاب‌های کارگری ماه‌های آخر سال 1396 در گستره‌ای بی سابقه ادامه دارد. حتی ان کارگرانی که بخاطر شرایط شکننده تولید و کار و خطر توقف آن و اخراج خود نمی توانند در مقابل سرمایه‌داران از حربه اعتصاب استفاده کنند، دست به تظاهرات و تجمعات خشم گین زده و به نوعی همکاری با کارگران اعتصابی می‌پردازند. در بسیاری موارد سرمایه‌داران از ترس گسترش اعتصاب اقدام به اخراج عده‌ای از کارگران پیشرو می‌کنند. این اقدام سرمایه‌داران اغلب دستگیری کارگران را هم در پی دارد. تهاجم سبعانه سرمایه‌داران و دولت آن‌ها به کارگران به این نحو اقدام متقابل کارگران را به دنبال آورده است. به این شکل که علاوه بر خواست‌های متعارف خود مبنی بر پرداخت دستمزدهای معوقه آزادی کارگران دستگیر شده و بازگشت به کار آن‌ها را نیز در دستور کار اقدامات روزانه قرار می‌دهند. به این ترتیب با رشد جنبش کارگری شرایطی پدید آمده است که هر حادثه کوچکی خود منجر به انگیزه‌ای برای شدت یافتن مبارزه طبقاتی کارگران گردیده و در مجموع دامنه عمل جنبش کارگری را وسیع‌تر ساخته است. اعتصابات کارگری نه تنها در نیمه دوم سال پیش رشدی عظیم داشته‌اند بلکه این روند در فروردین امسال ادامه داشته و نسبت به مدت مشابه سال پیش از پیشرفت قابل ملاحظه‌ای برخوردار است. اعتراضات مسالمت جویانه در طول سال گذشته روندی رو به کاهش داشته است و این شکل ابتدایی مبارزه به صفر رسیده است و همزمان بر رشد اعتصابات افزوده می‌گردد. یکی از عواملی که سعی دارد این روند رشد را متوقف کند اقدامی است که کارفرمایان در بستن درب کارخانه و مرکز کار بر روی کارگران انجام می‌دهند. در ماه‌های اخیر ما شاهد موج بستن مراکز کار و بیکاری هرچه انبوه‌تر کارگران بوده ایم. این موج با شدت هرچه تمام‌تر در فروردین ادامه داشت. سرمایه‌داران با این اقدام نه تنها جمعیت هر چه انبوه‌تری از کارگران را راهی برهوت گرسنگی و فقر می‌کنند بلکه بخصوص سعی دارند از شدت اعتصابات کارگری بکاهند و دیگر کارگران را از عواقب اعتصاب به ترسانند. لذا در پشت نمودار فوق و ارقام اعتراضات کارگری ماه فروردین که قابل مقایسه با همین ماه سال گذشته است (84 حرکت کارگری امسال و 83 حرکت در فروردین سال پیش) تعطیلی و خواباندن محل کار و بیکاری توده عظیم کارگران قرار دارد. ما در این جا تیتروار به این موارد می‌پردازیم:

1. اخراج‌ کارگران شهرداری‌ تهران در آغاز سال نو؛

2. کارخانه کاشی پاسارگاد گندمان تعطیل و کارگران آن بیکار شدند.

3. کارگران آذرکنترل به تعطیلات بدون حقوق فرستاده شدند.

4. بیست و سه  کارگر کارخانه «نیوار مخزن» اخراج شدند.

5. کارخانه ایران سیلندر تعطیل شد و کارگران آن بیکار شدند.

6. پنجا و پنج کارگر آجر ماشینی گنبد پشت درهای بسته کارخانه ماندند.

7. بیکاری و مهاجرت هزاران ملوان و کارگر لنج بنادر جنوبی؛

8. بیکاری صدها کارگر بدنبال تعطیلی پروژه سد نرماب؛

9. بیکاری کارگران کارخانه‌ «ارکان ثالث»؛

10. بیکاری کارگران پالایشگاه استان ایلام؛

11. بیکارسازی کارگران مراکز بهداشت شهرهای مختلف استان خوزستان (شهرهای ایذه، باوی، حمیدیه، مسجدسلیمان، سوسنگرد، اندیمشک، رامهرمز، اهواز و ماهشهر) و بیش از ۱۳۰ کارگر کارخانه «مقره‌ سازی» ساوه 12.تعدادی از کارگران کارخانه نیمه تعطیل «شیرآلات سیمگون» یبکار شدند.

13. عدم تمدید قرارداد کاری کارگران گروه نساجی فرقانی در استان قزوین؛

14. بیکاری کارگران روغن نباتی جهان زنجان؛

15. بیکار سازی کارگران کارخانه «کنتورسازی ایران»؛

16. عدم تمدید قرارداد کارگران شاغل در دو واحد تولیدی «نساجی فرقانی» در استان قزوین و کارگران «سولفات پتاسیم» در ایوان دره؛

17. تعطیلی مجتمع فولاد امیرآباد واقع در بندر و منطقه ویژه بندرامیرآباد و بیکار سازی کارگران آن؛

18. تعطیل شدن بزرگترین شرکت تولید پودر آهن در خاورمیانه؛

19. بیکار شدن ۱۳۰ کارگر بدنبال تعطیلی کارخانه قند کردستان؛

20. بیکاری 80 هزار کولبر به دنبال انسداد مرزها؛

21. خطر تعطیلی کارخانه چوب و کاغذ مازندران، حدود ۲ هزار کارگر این کارخانه تولیدکننده انواع کاغذ و حدود ۴۰۰ کارگر دیگر که در خارج از کارخانه و بخش جنگل‌ مشغول کارند. در معرض بیکاری هستند؛

22. بیکار سازی کارگران مجتمع روغن نباتی شمال؛

23. بیکار سازی کارگران کارخانه نیوار مخزن؛

24. تعطیلی کارخانه آجر ماشینی گنبد و بیکاری کارگران؛

25. بیکار سازی بخشی از کارگران کارخانه پوشینه بافت قزوین؛

26. بیکار سازی کارگران چاپخانه جام جم مازندران؛

27. بیکار سازی کارگران کارخانه روعن نباتی نرگس شیراز؛

28. اخراج کارگران معترض کارخانه ايران پوپلين؛

29. بیکار سازی کارگران پالايشگاه گاز ایلام؛

30. بیکار سازی کارگران کارخانه ابر صنعتی قزوین؛

یک تهدید بسیار جدی برای جنبش روز کارگری ایران در هم رفتگی رقت‌بار و گمراه‌ساز اعتراضات زمین‌داران کشاورزی با کارگران این بخش است. مسئله آب و کمبود آن در نواحی بزرگی از ایران منجر به کشاکش میان سرمایه‌داران زمین‌دار کوچک با رقبای نیرومند آنها مانند سپاه، آستان قدس و تراست‌های مشابه گردیده است. دولت سرمایه‌داری ایران در هر شکل و جناحی خودرا حامی سرمایه‌های بخش دوم می‌داند. این امر نارضائی لایه‌های پائین‌تر سرمایه‌داران زمین دار را به دنبال آورده است و گروه اخیر تلاش دارد تا توده کارگر شاغل در این بخش را با تهدید به اخراج، بیکار شدن و گرسنگی هم‌صدای اعتراض خود برای تسویه حساب با رقیبان سازد. کارگران نیز از وحشت بیکاری و فلاکت و در غیاب یک جنبش سازمان‌یافته شورائی ضد سرمایه، به این هم‌صدائی دروغین فاجعه‌بار تن می‌دهند. آنها در این گذر مطابق معمول پیاده نظام جنگ‌های رقابتی و سودجویانه صاحبان سرمایه شده‌اند. عین همین ماجرا در کردستان در رابطه با مفلوک ترین قشر کارگران یعنی کولبران در یک سوی و بورژوازی جنایتکار کرد در سوی دیگر اتفاق افتاده است. در اینجا نیز سرمایه‌داران سفاک کوشیده‌اند تا موج قهر کارگران عاصی از بیکاری و گرسنگی و تعطیل اشتغال و کشتار هم‌زنجیران را به باتلاق سودجوئی‌های کثیف آزمندانه خود پیوند زنند و ساز و کار قدرت خویش برای  کسب امتیاز از دولت سرمایه بنمایند. بستن مرزهای غربی ایران خصوصا کردستان با کردستان عراق منجر به بیکاری هزاران کولبر و توده عظیمی از کارگران بازار گردیده است. هم‌زمان بخشی از بازاریان سرمایه‌دار نیز که در خارج مدار حاکمیت هستند، در قیاس با شرکای نیرومند دارای جواز تجارت، خود را مغبون و متحمل زیان می‌بینند. اینان که ریال، ریال سرمایه‌ها و دار و ندارشان حاصل استثمار بربرمنشانه توده کارگر است در دل این وضعیت «کارگردوست» شده»!  و قدرت کارزار کولبران عاصی و کارگران معترض  بازار را سکوی نمایش قدرت و حصول سهم از شریکان رقیب کرده‌اند. هر کدام اینها ضربه‌ای بسیار کوبنده بر پیکر جنبش روز کارگری و جهتگیری رادیکال ضد سرمایه‌داری این جنبش است و همه اینها محصول مستقیم فقدان یک جنبش سازمان‌یافته نیرومند شورائی و ضد بردگی مزدی است. در کردستان بورژوازی تنها در عرصه سیاست و گرفتن سهم حاکمیت با پیش کشیدن حق تعیین سرنوشت ملی!! یا خودمختاری!! توده کارگر را پیشمرگ خود نمی‌سازد. در پهنه رقابت اقتصادی با شرکا نیز همین کار را می‌کند. باز هم بردگان آماج استثمار وحشیانه خود را پیشمرگ ستیز سودجویانه با رقیبان می‌گرداند. در این میان احزاب و تشکل‌های خلق‌گرا و پرچمداران راست و چپ حق تعیین سرنوشت ملی!! که کارشان مخدوش کردن مرزهای طبقاتی و به صف نمودن توده کارگر در پشت سر خویش یا یک بخش ارتجاع بورژوازی است نقش مهمی در گمراه ساختن کارگران و سربازگیری آنها برای سرمایه‌داران ناراضی دارند. حرف ما با تمامی کارگران کولبر این دیار و کارگران کشاورزی مناطق مختلف این است که صف خویش را از صف صاحبان سرمایه جدا سازند. همراهی و همصدائی با صاحبان سرمایه نه راه حصول خواسته‌ها که فقط فرو رفتن ژرف‌تر و ژرف‌تر در باتلاق فروماندگی و استیصال و ورشکستگی است. ما باید به توده کارگر هم‌زنجیر در سراسر ایران آویزیم. در همراهی و همگامی و هم‌صدایی با آنها است که می‌توانیم قدرت گردیم. این قدرت را علیه سرمایه و دولت سرمایه‌داری اعمال کنیم و سرمایه‌داران و دولت آنها را مجبور به قبول خواست‌های خود سازیم.

 

ابراهیم پاینده
اردیبهشت 1397