نگاهی به نمودار های زیر چشم ها را به رشد جنبش کارگری در دو ماه اخیر خیره می کند خصوصا این که تعداد اعتصابات در ماه مرداد فقط با اعتصابات بهمن و اسفند سال پیش (تعداد 91 و 107 در این دوماه) قابل مقایسه است. از این گذشته رشد اعتصابات و اعتراضات کارگران در تیر و مرداد 97 در مقایسه با ماه های سال گذشته بسیار چشمگیر بوده است (265 در مقابل 152 ). اما خام فکری است اگر تصور کنیم که رشد کیفی و سازمان یافته جنبش کارگری نیز بهمین میزان افزایش یافته. هر گروه کارگر فقط و فقط به مبارزه روزمره خود علیه سرمایه دار مشخصی مشغول است. بهمین دلیل در لاک خود و به مسایل روزمره و بدبختی هایی که سرمایه بر سرش هوار کرده چسبیده و فراموش کرده اند مجموعه آن ها یک نیروی سترگ طبقاتی اند و نیازمند عمل جمعی علیه کل نظام بردگی مزدی اند. دستکم گرفتن این نیرو و قصور در یافتن راه درست مبارزه برای گرفتن دستمزدهای عقب افتاده، علیه بیکاری و فقر و گرسنگی علت اصلی عدم تداوم مبارزه حتی در همین محدوده ها گردیده است. این روند نیروی مبارزاتی کارگران را تحلیل می برد و خستگی از مبارزه بی نتیجه باعث قطع اعتصابات و اعتراضات می گردد بدون آن که اثری مثبت بر امکان شکل گیری سازمان سرمایه ستیز کارگری بگذارد. به این ترتیب پروسه اعتصابات و اعتراضات به دور باطلی افتاده است. تنها راه برون رفت از این معضل ایجاد شوراهای کارگری سرمایه ستیز با هدف مبارزه واقعی رادیکال علیه سرمایه داری است. این شوراها می بایست در همه جا به عنوان ظرف مبارزه ضد سرمایه داری کارگران تشکیل شوند و به هم پیوند خورند. کارگران غیرشاغل نظیر انبوه میلیونی بیکاران و ضعیف ترین اقشار کارگری را به صفوف خود کشند. منافع تنگ نظرانه، محدود و خودخواهانه محلی فقط ضربه به انسجام و قدرت طبقه کارگر می زند. در سایه این کمبود و فقدان قدرت سازمان یافته کارگری این روز ها از گوشه و کنار و حتی از جانب برخی کارگران صحبت از شورای کارگری برای نظارت بر مدیریت مراکز کار و تولید می شود! این شوراها که در ظاهر قرار است به مسایل و مصائب کارگران توجه داشته باشد عملا وسیله دست سرمایه خواهند شد و کارگران را دنبال نخود سیاه خواهد فرستاد. بدین معنی که کارگران را به مراکز کار فرا می خواند و از بروز اعتصابات و اعتراضات جلوگیری می نماید. این نهادها که قرار است در مدیریت سرمایه شرکت کنند عملا به تشتت کارگران دامن می زنند و به نهادی علیه مبارزه طبقاتی آن ها تبدیل می شود. در نظر آریم که ساختن این به اصطلاح شوراها در شرایطی عنوان می شود که کارگران درگیر مبارزه ای سخت برای حداقل معیشتی خود هستند. در این شرایط که کارگران از نظر سیاسی، اجتماعی و معیشتی در موقعیتی هستند که هرگونه موفقیت آن ها در گرو سازمانی است که تمامی نیروی متحد شان را علیه سرمایه و دولت آن متمرکز کند، طرح مسله شرکت در نظم تولیدی سرمایه اعلام پایان مبارزه طبقاتی است که ضربه ای بزرگ بر جنبش جاری طبقه کارگر خواهد بود. بجای هبستگی طبقاتی در موقعیتی که طبقه حاکمه ایران دچار آن چنان رقابت سخت در بازار جهانی سرمایه است و از همه طرف مورد فشار و در حال تشتت است نواختن در بوق تشکیل شورا جهت شرکت در برنامه ریزی و مدیریت سرمایه فقط تعطلیلی مبارزه طبقاتی و نجات سرمایه داران و دولت آن ها را در پی دارد. این اولین بار نیست که نغمه کنترل کارگری در هنگامی که جنبش کارگری اوج می گیرد، ساز می شود و بی شک آخرین بار نیز نخواهد بود. جنبش جهانی کارگری همواره در مقاطع حساس و سرنوشت ساز خود، هنگامی که سرمایه داری در اوج بحران های اقتصادی و اجتماعی و احساس خطر سقوط بوده است، شاهد این جهتگیری ها از سوی رفرمیسم کارگری بوده است. در تمامی این موارد کنترل کارگری در بهترین شکل خود صرفا برای حل مشکلات روزمره کارگران مطرح گردیده است. با تصرف شورائی و سرمایه ستیز مراکز کار توسط توده های کارگر به عنوان بخشی و لحظه ای از پروسه پیکار سراسری ضد سرمایه داری و برای لغو کار مزدی طبقه کارگر است که می توانیم گامی به جلو برداریم. هدف شوراها باید به صف نمودن قدرت پیکار طبقه کارگر برای مبارزه رادیکال علیه سرمایه و آماده کردن توده کارگر برای نابودی سرمایه داری باشد.

22222

 

11111

 

ابراهیم پاینده

شهریور 1397