کارگران آذراب همچنان به اعتصاب ادامه می دهند و رژیم اسلامی سرمایه با تمرد هار فاشیستی از قبول خواسته های آنان سر می پیچد. آنچه دیروز و امروز، به ویژه امروز در آذرآب جریان داشت یک جنگ واقعی تمام عیار میان توده کارگر در یک سو و سرمایه داران، دولت، ارتش، سپاه، بسیج و همه قوای قهر فیزیکی و فکری بورژوازی در سوی دیگر بود. کارگران زندگی می خواهند، حرفشان صریح و سرراست این است: کار می کنند و خواستار آنند که حاصل کار و تولیدشان، به معیشت، رفاه، بهداشت، درمان، آموزش و تعالی جسمی و فکری آنها اختصاص یابد. کارگران این را می خواهند و دولت سرمایه خواست آنان را فقط با گاز اشک آور، گلوله، سلاخی، قهر و سرکوب ضد انسانی پاسخ می گوید. کارگران آذرآب 1700 نفرند، اما قدرت پیکار آنها در چهاردیواری محل کارشان محدود است. با این قدرت محصور در یک مرکز کار قادر به تحمیل خواست های خود بر بورژوازی و دولتش نیستند، آنها نیازمند حمایت وسیع همزنجیران در سراسر ایران هستند. چشم انتظار پشتیبانی توده های طبقه خود در همه شهرها و مراکز کار از مبارزات خود می باشند. کارگران همه کارخانه ها، مؤسسات، بنگاهها، شبکه های حمل و نقل، آب و برق، آموزش و جاهای دیگر عین همین وضع را دارند. هیچ کدام آنها در حصار تنگ محیط کار خود قدرت چندانی نیستند و از عهده دولت اختاپوسی سرمایه بر نمی آیند. برای اینکه قدرت گردند باید متحد و متشکل شوند، باید یک جنبش سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری گردند. این کار از همه لحاظ ممکن، مقدور و منوال طبیعی زندگی، کار و پیکار توده های کارگر است. مهم ترین بستر و پهنه تحقق آن نیز همین کارزارهای جاری است. همه ما در حال مبارزه با سرمایه داران و دولت سرمایه ایم. همه ما خواستار معیشت و رفاه و دارو و درمان و آموزش و یک زندگی مرفه انسانی هستیم. همگی خواستار آنیم که حاصل کار و تولید ما به جای آنکه سرمایه طبقه سرمایه دار و دولتش گردد، توسط خود ما، توسط شوراهای متشکل از همه آحاد طبقه ما صرف زندگی و رفاه و تعالی جسمی و فکری ما شود. بیائید حول همین خواست مشترک اساسی، طبقاتی و انسانی دست در دست هم نهیم. یک جنبش نیرومند شورائی و ضد سرمایه داری شویم. همه ما از گرسنگی، فقر، فلاکت، بی خانمانی، تبعیضات جنایتکارانه جنسی، دیکتاتوری، کشتار و آلودگیهای مرگزای زیست محیطی مولود سرمایه به ستوه آمده ایم. باید راه آفتیم و از این وضعیت خارج گردیم. به گوشه هائی ازحرفهای دل همزنجیران خویش در آذرآب گوش دهیم.
«شبی را می گذرانیم که همسران و فرزندانمان با چشمانی پر از اشک سپری می کنند؛ از پدری که نیامد و پدری که با سر و دست خونین و شکسته آمد. ما ۱۷۰۰ نفر نیستیم؛ ما امشب ۷۰۰۰ چشم مضطربیم که فقط چون حقمان را خواستیم گرفتار شدیم. …………… ماهها است که باید برای گذران زندگی قرض کنیم؟ در اخبار آمده که برادرانمان را که از لیدرهای شرکت بودهاند، دستگیر کردهاند!!. کدام لیدر؟!! همه کارگران با هم هستند. از همین جا به ماموران اخطار میدهیم که حق ندارند نام لیدر بر کارگران گذاشته و آنان را به این عنوان تحت فشار قرار دهند. همه کارگران با هم هستند، کلمه لیدر را از ذهن کثیفتان دور کنید. بعد از سه سال که همه جا فریاد زدیم، ….. جواب ما باتوم و گاز اشکآور بود. آقای استاندار ما امروز مقابل شما سبز نشدهایم که حالا به جمع کارگران میآیید تا مطالبات ما را بشنوید. همه ایران مطالبه ما را فهمیده است، شما چطور هنوز نفهمیدید؟ امروز جواب چشمان پر اشک خانوادههای ما را دادید! امروز خشم ما را دو چندان کردید! حق ندارید برادرانمان را بازداشت کنید. ما این خیابانها را کنار هم طی کردیم و کنار هم میمانیم. «جمعی از کارگران اعتصابی آذرآب“