اسرارآمیز بودن کالا این گونه است که کالا یا شکل کالائى محصول کار باعث می شود تا ماهیت اجتماعى کار انسانها در ذهنشان به صورت ماهیت واقعی محصولات کار یا خصوصیات طبیعی و اجتماعی اشیا، انعکاس یابد. در همین راستا سبب مىشود که رابطۀ اجتماعى کارِ تولیدکنندگان با کل کار اجتماع، به صورت رابطه ای اجتماعى میان اشیا، رابطه ای نه میان خود تولیدکنندگان بلکه جدا و خارج از آنها در ذهنشان بازتاب یابد. زیر فشار همین باژگونگى است که محصولات کار یا کالا بدل به چیزی اجتماعى مىشوند. همان طور که تاثیر یک جسم خارجى برعصب بینائى، نه در شکل تحریک مغزی آن عصب بلکه به صورت شکل عینى یک جسم خارجى به ادراک ما در مىآید. اما در عمل دیدن به هر حال نور واقعا از یک چیز، جسم خارجى، به چیز دیگر، چشم، منتقل میشود. این رابطهای فیزیکی میان اشیای فیزیکی است. اما شکل کالائى، و رابطه ارزشى محصولات کار با یکدیگر که این شکل در چارچوب آن امکان ظهور مى یابد، برعکس ربطى به ماهیت فیزیکی کالا و روابط مادی منتج از آن ندارد. این شکل کالائى و رابطۀ ارزشى محصولات کار چیزی جز رابطه اجتماعى معینى میان انسانها نیست که در اینجا در نظر آنان شکل خیالی و موهوم رابطه میان اشیا را به خود مىگیرد. پس به منظور یافتن همتائى برای آن باید رهسپار قلمرو مه آلود مذهب شد. در آنجا ساختههای مغز بشر به شکل موجوداتی زنده و فعال مایشاء ظاهر می شوند – چهرههائى که هم مابین خود و هم میان خود و نوع بشر روابطی برقرار مى سازند. در جهان کالاها نیز ساختههای دست بشر چنین حالتى دارند. من این را فتیشیزم مىنامم. این فتیشیزم، در محصولات کار به محض آنکه بصورت کالا تولید مىشوند ظهور می کند، و لاجرم از شکل یا شیوه تولید کالائی جدائیناپذیر است. تحلیل ما تا همین جا نشان داده است که این ماهیت فتیشى جهان کالاها ناشى از ماهیت اجتماعى مختص به خود کاری است که آنها را تولید می کند. اشیاء مفید تنها به این علت کالا مىشوند که محصول کار افراد یا گروههائی از افرادند که مستقل از یکدیگر کار مى کنند. جمع کل کار این افراد، کل کار اجتماع را تشکیل مىدهد. از آنجا که تولیدکنندگان تا محصولات کارشان را مبادله نکنند در تماس اجتماعى با هم قرار نمى گیرند، ماهیت اجتماعى خاص کارهای فردی آنان یا ماهیت اجتماعی و مشخص کار هر تولید کننده، تنها در عمل مبادله امکان ظهور می یابد. به عبارت دیگر کار این افراد مستقل تنها از طریق روابطی که عمل مبادله میان محصولات و با وساطت محصولات میان تولیدکنندگان برقرار مى کند، به صورت جزئى از کل کار اجتماع ظاهر می گردد. بر همین مبنی روابط اجتماعى موجود میان کارهای خصوصى تولیدکنندگان، در نظر ایشان به همان صورت که هستند، بصورت روابطی مادی میان اشخاص و روابطی اجتماعى میان اشیا، جلوه میکنند، و نه بصورت روابطی بلاواسطه اجتماعى میان افرادی که به کار یا فعالیت تولیدی مشغولند.
محصولات کار تنها از طریق مبادله به عینیت اجتماعى واحدی بنام ارزش، که از عینیت محسوس گوناگون آنها بمنزله اشیای مفید متمایز است، دست مىیابند. لذا این تفکیک محصول کار به چیزی مفید و چیزی دارای ارزش، عملا فقط زمانى به ظهور مىرسد که مبادله بسط و اهمیت کافى یافته باشد، اشیا به منظور مبادله تولید شوند و ماهیت ارزشى آنها در حین تولید، امری الزامی به حساب آید. از آن لحظه به بعد کار فرد تولید کننده ماهیت اجتماعى دوگانه ای مى یابد. از یک سو بمنزله نوع فایده بخش معینى از کار، نیاز اجتماعى معینى را برآورده می کند، و جایگاه خود را بمنزله جزئى از کل کار اجتماع یا شاخهای از تقسیم کار خودروئیده اجتماعى احراز می نماید. از سوی دیگر نیازهای متنوع خود تولید کننده را برآورده می کند، زیرا که هر نوع خاصى از کار فایده بخش فرد با هر نوع کار فایده بخش فرد دیگر قابل مبادله مساوی است. تساوی کامل میان انواع مختلف کار تنها وقتی ممکن است که از تمامی عدم تساویهای واقعی، تمایزات مصرفی یا خواص استفاده آنها چشم پوشی گردد، کل آنها به مشخصه ماهوی مشترکشان تحویل شوند، این که همگی ماهیتا عبارت از صَرف نیروی کار انسانى یا کار مجرد انسانى می باشند. به خاطر داشته باشیم که برای تولید کنندگان منفرد، ماهیت اجتماعی دوگانۀ کارهای خصوصی آنان فقط توسط اشکالی که در مراودات عملی به ظهور می رسد، یعنی در مبادله محصولات انعکاس می یابد. به این معنی که ماهیت فایده بخش کار خصوصى خود را در شکل مفید یا لازم بودن این کار برای دیگران می یابد و ماهیت اجتماعى تساوی میان انواع مختلف کار را در این واقعیت می یابد که اشیا از لحاظ خواص گوناگون همگی ماهیت مشترکى دارند و آن ارزش یا کار اجتماعا لازم نهفته در آنها است.