دیگر طبیعت نه مقهور انسان بلکه مقهور سرمایه شده است. آب دیگر مایه حیات نیست، کالای سود و سرمایه است. آب دیگر آئینه عمر گذران نیست، دیگر گذران نیست، بلکه انبار می شود، احتکار می شود، بند می شود، سد می شود، استخر می شود، زندانی لوله ها می شود؛ اگر برایش پرداخت نشود. زمانی چشمه ای در سنگلاخ  راه باز می کرد. سنگ های سخت را می شکافت و راهش را پیدا می کرد و جاری می شد تا جنبده های طبیعت، تا انسان، حیوان و گیاه از آن بهره گیرند. اما اکنون در بطری های پلاستیکی و شیشه ای محبوس می شود و در ازای پول به انسان فروخته می شود و گیاه و حیوان را از تشنگی می کشد. زمین های کشاورزی له له خواهند زد، اگر پولی در کیسه ی دهقانان نباشد. آهو از تشنگی جان می دهد. دیگر کودکان در مدرسه یاد نخواهند گرفت که چشمه ی کوچک دل سنگ سخت سر را با کوشش مداوم خود سوراخ کرد و بیرون زد. دیگر ز کوشش به هر چیز نخواهی رسید، بلکه قدرت پول و سرمایه به چشمه زحمت کوشش نمی دهد و هم آن جا آن را به منجنیق می کشد. دو میلیارد انسان در جهان به آب سالم و فاضلاب دسترسی ندارند، زیرا سرمایه بر آب چنگال انداخته است. تا دهه ی 1990 خدمات آب رسانی در کل در انحصار دولت بود. در این دهه با پیشنهاد بانک جهانی به سازمان ملل و حکومت ها و کنسرن های مالی و صنعتی مساله خصوصی سازی آب در دستور کار قرار گرفت. بانک جهانی و صندوق بین المللی پول راه مشارکت دولت در امر سیاست آب با شرکت های خصوصی و تجارت آزاد و موافقتنامه های سرمایه گذاری را برای مگا کنسرن ها بازکرد. در گذشته های دور امپراطوری هایی بودند که سیستم آبرسانی بسیار پیشرفته داشتند مثل چین و ایران. در این امپراطوری ها شکلی از سلسله مراتب وجود داشت که دهقانان در پایه هرم سلسله مراتبی قرار داشتند. سیستم آبرسانی توسط حکومت مرکزی برقرار و محافظت می شد زیرا دهقانان بودند که می بایستی مخارج هیرارشی قدرت را تامین کنند. در زمان حاضر سرمایه داران در زمینه ی آب هیرارشی مناسبات قدرت را شکل می دهند زیرا با خصوصی سازی آب و تبدیل آن به کالایی مثل هر کالای دیگر که بازاری دارد، خرید و فروش می شود، سهامش در بازار بورس و هم چین قیمت خدماتی که ارائه می کند بالا و پایین می رود، حق بشر به آب شرب از او سلب و به کنسرن ها واگذار شده است. کنسرن های  آب مثل ار.و.ای.، نستله، سوئز، واولیا  و … هستند، که  استحصال  و توزیع آب را کنترل می کنند و مالک آب محسوب می شوند. سرمایه  از طرفی آب را آلوده می کند تا از طرف دیگر برای بخش دیگری از سرمایه امکان کار ایجاد کند. به طور مثال برای تولید یک تن آهن خام به 2300 گالن و یک تن کنستره آهن به 5900 گالن -هر گالن 4,550  لیتر- برای یک تن فولاد به 62000 گالن، و برای یک تن مس به 100000 گالن آب نیاز است. برای تولید یک کیلو گرم پنبه به 5283 گالن یا 20.000 لیتر آب نیاز است که با آن می شود یک تی شرت نخی تولید کرد. همین طور است صنایع چرم، فلزات گرانبها و کمیاب و غیره. سرمایه صنعتی نقش مهمی در کمبود آب، آلوده سازی آب و تخریب منابع آب دارد. بخشی دیگر از سرمایه به سمت بهینه سازی آب های آلوده شده می رود و آن را می فروشد. در هردو حالت بهای آن را انسان هایی خواهند پرداخت که در آلوده سازی آن نقشی نداشته اند. گذشته از انسان، طبیعت قربانی دیگر منافع سرمایه است. گدشته از صنعت در شهرهای بزرگ آب به عنوان یک کالا، بیش تر درصد آب مصرفی توسط درصد کوچکی از مردم مورد استفاده قرار می گیرد که دارای باغ گل و میوه و استخر خانگی اند. به طور مثال در مکزیک 3% جمعیت فوق مرفه 60% آب مصرفی و 50 % جمعیت تنها 5 % آب مصرفی را دارند. بنا به تخمین سازمان بهداشت جهانی در سال 2000، برای تامین آب جهان تا سال 2025 به مبلغ 180 میلیارد دلار پول نیاز بود که تنها برابر سرمایه یک سرمایه دار- جان بزوس با 188 میلیارد دلارد- است. همراه با افزایش جمعیت جهان که بیشتر بر حجم مردم  فقیر می افزاید نیاز به آب بالاتر می رود و باز فرصت های دیگری را برای کنسرن های آب فراهم می آورد. کنسرن ها گاه به راحتی هم قادر به پیشبرد اهداف خود نیستند زیرا مردمی که از آب بعنوان یک پدیده طبیعی برای شرب و کشاورزی استفاده می کردند و با حضور کنسرن ها و افزایش قیمت ها توان استفاده از آن را ندارند و از آن  محروم می شوند علیه کنسرن ها می شورند و دولت ها را مجبور به بازپس گیری قرار داد می شوند نمونه آن مبارزه مردم کوچوبامبا در بولیوی که در سال 2000 به اوج خود رسید و به اعتصاب عمومی کشیده شد و در اثر درگیری مردم با نیروهای سرکوب دولتی کشته و زخمی های زیادی به جا گذاشت و بالاخره دولت مجبور به باز پس گیری سیاست خصوصی سازی آب شد. مبارزه مردم برزیل هم جریان دارد. برزیل به تنهایی 12% آب شیرین جهان را در اختیار دارد اما آن را به کنسرن ها منتقل کرده است در نتیجه نیم خانوارها به ویژه خارج از شهرها دسترسی به آب سالم و مطمئن ندارند زیرا تنها چند ساعت در روز آب جاری است و به دلیل قیمت بالای استفاده از آب وخدمات آن بسیاری از مردم قدرت تهیه آن را از دست می دهند و جریان آب به روی آن ها قطع می شود زیرا توان پرداخت را ندارند. اکثریت کشورهای جهان سیستم درست تامین آب، محافظت از آب و فاضلاب را یا ندارند یا تنها در بعضی از مناطق دارند. با وجود همه مراقبت ها اما سرمایه راه هایی برای فرار از آن پیدا می کند به طور مثال وقتی کنسرن های صنعتی در کشورهای در حال رشد سرمایه گذاری می کنند از زیر بار این مراقبت ها از جمله تصفیه فاضلاب کارخانه یا عدم کاربرد سموم در مزارع و غیره طفره می روند و به آلودگی آب دامن می زنند. کمبود آب امروز به یکی از مشکلات بزرگ جهان تبدیل شده است. مشکل آب درایران امری چند جانبه است و نه تنها به گرمایش زمین و سیاست استراتژیک آب بلکه به عوامل دیگری چون سیاست محیط زیست و کشاورزی، سیاست صنعتی، فساد مالی و سیاست زیرساخت های شهری و روستایی بستگی دارد که همگی بیمارند. گذشته از آن سرمایه داری است که با گسترش بدون حد و مرز خود نه تنها شیره جان کارگران را می مکد بلکه کل طبیعت و سیاره را با خطر نابودی مواجه کرده است و با تداوم آن این خطر بزرگ و بزرگ تر می شود و تنها راه چاره رهایی جهان از دام سرمایه است.

فریده ثابتی