همزنجیران، همرزمان، همسنگران کارگر!
بار دیگر زیر فشار شدت استثمار، فقر، گرسنگی، فلاکت و سبعیت سرمایه داری به خیابان ریخته ایم، دست به طغیان زده ایم و شهرها را میدان نمایش اعتراض خویش ساخته ایم. این کار را باید می کردیم. زخم ها بیش از حد باز و ناسور، نفس ها بند، طاقت ها طاق، تحمل دردها، رنجها، بدبختی ها و زبونی ها ناممکن گردیده است. خیزش علیه کل وضع حاضر اجتناب ناپذیر و جبر زندگی ما است. در این جای هیچ شکی نیست و هیچ درنگی هم جایز نمی باشد، نکته اساسی نه مبرمیت خیزش که موضوع دیگری است، این موضوع بسیار مهم تر و اساسی تر که مجرد گریزناپدیری شورش هیچ چیز را روشن نمی کند، صرف قیام و طغیان علیه وضع موجود علاج هیچ دردی نیست، با رژیم ستیزی توخالی، بدون تصویر شفاف از انتظارات ممکن فوری، شروع به سازماندهی نقشه مند قدرت برای تحمیل خواست ها بر دشمن، شناخت ریشه های واقعی فلاکت ها، مصیبت ها، سیه روزی ها، بدون تعمق لازم در اینکه علیه چه، علیه کدام مناسبات می شوریم و به کدامین دورنما چشم می دوزیم،، بدون تدارک و تجهیزلازم برای تغییرات بنیادی، آری بدون اینها هیچ مشکلی حل نمی گردد، مبارزه، طغیان، خشم و قهر جبر زندگی ما کارگران، استثمارشوندگان، فرودستان است اما نسل بعد از نسل جنگ کرده ایم و هیچ چیز به دست نیاورده ایم. رژیم ها را باید ساقط کرد اما نفس جا به سازی یا بردن و آوردن حکومت ها مرهم هیچ زخمی نیست. تاریخ، سراسر درس است و تاریخ صد سال اخیر جامعه ما آکنده از پیکار، اعتصاب، شورش، قیام، رژیم ستیزی، سقوط و عروج دولت ها و سرنگونی طلبی ها است. در سطح جهان، در آسیا، افریقا، امریکای لاتین و اروپا هم در طول قرن بیستم شاهد عظیم ترین خیزش ها، انقلابات، سرنگونی حکومت ها و استقرار رژیم های سیاسی جدید بوده ایم، کل این رخدادها به وقوع پیوسته است اما هیچ بهبودی، هیچ تغییر مطلوبی، هیچ تحول رضایت آمیزی، درهیچ کجای زندگی توده های عاصی کارگر رخ نداده است، بهبودی و تغییرمطلوب پیشکش، گرسنگی به گونه ای سرطانی افزون گردیده است. شدت استثمار انفجارآمیز شده است. فقر، سونامی وار انسانها را در خود بلعیده است. بیماری های صعب العلاج اپیدمیک، پاندمیک مجال نفس کشیدن را از بشر بریده است. تعداد کودکان کار طغیان آمیز بالا رفته است، امرار معاش از طریق تن فروشی اشتغال رایج و رو به اوج دنیا شده است. منابع رسمی سرمایه داری بانگ می زنند که بیش از 4 میلیارد سکنه کارگر کره خاکی گرسنه اند و در آتش گرسنگی، بی بهداشتی، بیماری، بی آبی، فقر می سوزند، آلودگیهای زیست محیطی دنیا را درآستانه انفجار قرار داده است، جنگهای منطقه ای و جهانی هر روز مشتعل تر می گردیند. همه اینها در شرائطی رخ داده است که آتش اعتراض و مبارزه توده کارگر نیز همه جا فروزان و در حال اشتعال بوده است. در همین جهنم سرمایه داری ایران هر سال 4000 تا 6000 اعتصاب راه می اندازیم، روزها به اعتصاب ادامه می دهیم، هر سال دست به شورش می زنیم، هر چند ماه یکبار به خیابان ها می ریزیم و فریاد خشم، قهر و نارضائی خویش را تا اوج آسمان بالا می بریم. مشکل ما کمبود پیکار نیست، اشکال بنیادی در راهبرد و سرشت مبارزات جاری است. هیچ چاره ای نداریم جز آنکه روی این اشکال بنیادی متمرکز شویم، پاشنه آشیل واقعی پیکار را بشناسیم و درمان کنیم. اما معضل ریشه ای کجاست؟ پاسخ دشوار نیست. سرچشمه واقعی دردها، رنجها، گرسنگی ها، فلاکت ها، گورخوابی ها، خرابه نشینی ها، ستمکشی ها و سایر سیه روزی ها، بی کفایتی دولتمردان نیست، کمبود شعور و دانش حاکمان نمی باشد، جهل، عقب ماندگی، خرافه پرستی، مذهب زدگی، دینمداری حکام روز نیست که ما را اسیر وضعیت موجود ساخته است. منشأ بی آبی ها، آلودگی های زیست محیطی، آوارگیها، تبعیضات بشرستیزانه جنسیتی، فساد، تباهی، زن کشی، کودک آزاری و تن فروشی را در دینی بودن حاکمیت و روحانی بودن حاکمان نباید دید. آنان که چنین می گویند، احزاب، گروهها، جمعیت ها، محافل و فرقه هائی که این آدرس ها را می دهند، همگی از سنخ همین دولتمردان روز، از جنس پلید همین حکام، همین سفاکان، جلادان، جنایتکاران و بشرستیزان هستند. این مافیاها به این دلیل دست به دادن این نشانیها می زنند، افکار ما را به سمت این برداشت ها مهندسی می کنند و سوق می دهند که می خواهند خود بر اریکه قدرت بنشینند، بر سرنوشت کار، تولید، زندگی ما مسلط گردند، مالکیت کل حاصل کار و تولید ما را به دست گیرند، قدرت مسلط جامعه شوند و بر سر ما همان آرند که وحوش دینی امروز یا شاهنشاهی دیروز سرمایه آورده است. ریشه اصلی فقر، گرانی، بدبختی، بی آبی، ستمکشی و فلاکت دامنگیر ما در نادانی، بی لیاقتی، بیسوادی، دیندار یا لائیک بودن دولتمردان نیست، جمهوری اسلامی قطعا و یقینا یکی از درنده ترین و جنایتکارترین رژیم های تاریخ سرمایه داری است، این رژیم هار هولوکاست آفرین باید حتما سرنگون گردد، اما با مجرد ساقط کردن و مستقر ساختن رژیم ها هیچ دردی درمان نمی شود. باید دست بر ریشه نهاد، سرچشمه ها را کاوید، بانی و باعث کل فلاکت ها و سیه روزی ها را شناخت و ریشه، منشأ، سرچشمه، بانی، باعث، بنیاد کل مصیبت ها، وجود سرمایه و شیوه تولید سرمایه داری است. کل ما کسانی که از فقر می نالیم، درد گرسنگی و رنج بی داروئی را تحمل می کنیم، توان خرید نان نداریم، آواره و بی مسکن هستیم، آری همه ما انسان های اسیر این دردها بدون شک کارگر هستیم، فروشندگان نیروی کاریم در کارخانه، مدرسه، بیمارستان، فروشگاه، مزرعه، حمل و نقل، راه، ساختمان، نفت، گاز، بنادر، کارگاهها، کنار خیابان ها، نیروی کار خود را می فروشیم و از این طریق ارتزاق می کنیم. همه ما نیروی کار خویش را به مثابه یک کالا، تنها کالا، یگانه مایملک، به سرمایه داران، به دولت سرمایه، به سرمایه می فروشیم. سرمایه است که نیروی کار ما را به عنوان یک کالا می خرد و این کالا را در تولید سود، برای افزایش خود، برای غول آسا کردن و کهکشانی نمودن خود، برای کسب سود هر چه عظیم تر و کوه پیکرتر به کار می گیرد. سرمایه با خرید نیروی کار ما و دقیقا در متن این داد و ستد، ما را از کار خود جدا می سازد، ما را از هر نوع دخالت در سرنوشت کار و تولید و زندگی ساقط می گرداند، ما را هیچ کاره تولید و محصول کار خود می کند، تا زمانی که به خرید نیروی کارمان نیاز دارد می خرد و اگر نداشت ما را راهی برهوت بیکاری و گرسنگی می کند، تا وقتی که نیروی کارمان را می خرد، از کل آنچه تولید می کنیم، از کوهسار رفیع ارزش ها و اضافه ارزشهائی که می آفرینیم یا بازتولید می کنیم فقط لقمه ای نان آن هم برای جان داشتن و دوباره کارکردن و سرمایه و سود تولید نمودن به ما می پردازد و کل مابقی را که چندین، چند ده و گاه چند صد برابر است به سرمایه و سود تبدیل می نماید. سرمایه با ما چنین می کند، ریشه کل بدبختی ها، گرسنگی ها، فلاکت ها، ذلت ها، بی خانمانی ها و فروماندگی های ما در وجود سرمایه است. سرمایه دار سرمایه ای است که قیافه آدمیزاد یافته است، رژیم ها نیز سرمایه اند، ساختار نظم و قدرت سرمایه هستند، سرمایه متعین در قالب دولت، مجلس، وزارتخانه، ارتش، سپاه، بسیج، لباس شخصی، حوزه علمیه، نهادهای مهندسی افکار و ماشین قهر فیزیکی و فکری هستند، سرمایه است که ما را از کار خود جدا، از تولید خویش دور، با خود بیگانه، از دخالت در تعیین سرنوشت کار و زندگی خود ساقط می سازد. سرمایه است که پیوندهای پاک انسانی ما را بمباران و شیرازه انسجام و اتحاد ما را می پاشد. اگر بناست از شر جهنم موجود خلاص شویم، اگر به گرانی و بیکاری و فقر و گرسنگی، به گورخوابی و خرابه نشینی و تبعیضات رعب انگیز جنسیتی اعتراض داریم، اگر علیه فساد، فحشاء، دزدی، زندان، شکنجه و ستمکشی هستیم باید راه پیکار علیه سرمایه داری و اساس هستی سرمایه پیش گیریم. باید پروسه پیکار روزمره و اعتراضات جاری خود را جنگ واقعی علیه سرمایه داری سازیم. باید همین شورش موجود را کارزار رادیکال، نقشه مند و دارای چشم انداز روشن نابودی نظام بردگی مزدی کنیم، این ها خیالبافی نیست، شعارپردازی نیست، به اتوپی آویختن نیست. عین زندگی، یگانه راه چالش موفق وضع موجود، تحقق زمینی خواسته ها و تاختن به سوی رهائی واقعی فرجامین است. مبارزه علیه سرمایه و برای نابودی سرمایه داری از پیکار جاری روزمره برای تحمیل خواستها بر دشمن و حصول انتظارات عاجل جدا نمی باشد. همین مبارزه است که باید سرمایه ستیز و ضد بردگی مزدی شود. برای این کار باید:
1 – مطالبات روز خویش را ضد سرمایه داری کنیم، با عزیمت از همیشه کارگر ماندن، عزیمت از جاودانگی نظام سرمایه داری و جدال و ستیز برای آرایش و پیرایش این نظام نه فقط به هیچ کجا نمی رسیم که قدم به قدم فرسوده تر، منکوب تر، مقهورتر و مستهلک تر می شویم. وقتی صدر و ذیل مبارزه ما به خواست افزایش دستمزد، گرسنگی کمتر یا علیه گرانی، سرکوب، دزدی، فساد اداری دولت ها، بی کفایتی دولتمردان و در بهترین حالت سرنگونی یک رژیم و استقرار رژیم دیگر محدود می شود، معنایش آنست که ما فقط خواستار آرایش، پیرایش و انسانی کردن سرمایه داری هستیم!!!. این اتوپیک ترین، خیالبافانه ترین، واهی ترین، مبتذل ترین، منحط ترین و کثیف ترین پندار در تاریخ زندگی بشر است. سرمایه داری در شیرازه هستی خود شیوه تولید اضافه ارزش، سود و خودافزائی سرمایه از طریق استثمار هر چه موحش تر ما و تشدید فزاینده بدون هیچ مهار استثمارما است. سود بیشتر سرمایه در گرو فقر هولناکتر ما، رشد روزافزون سرمایه مستلزم گرسنگی عمیق تر ما، قدرت اختاپوسی تر سرمایه موکول به مفلوکی هرچه سهمگین تر ما است. بنمایه سرمایه داری این است و این نظام از مدت ها پیش وارد فازی شده است که تنها راه بقای خود را در ساقط ساختن هر چه انفجارآمیزتر ما از حداقل خورد و خوراک و پوشاک و وسائل معاش و درمان می بیند، اگر تا نیمه نخست سده پیش به صدور هر چه هیولاوارتر سرمایه، به استثمار شمار هر چه کثیرتر کارگران، به نیروی کار ارزان توده هر چه وسیع تر کارگر می آویخت، اکنون دیری است که سنگین سازی هر چه فاجعه بارتر کار اضافی یا کار بدون هیچ اجرت و کاهش هر چه وحشیانه تر کار لازم یا هزینه معاش روزمره ما تنها راه بقایش گردیده است. سرمایه تاریخا و در همه جای جهان چنین است، اگر در چند کشور دنیا، بخشهائی از طبقه کارگر هنوز حداقل معیشت یا دارو و درمانی دارند، اگر فشار استثمار آنان کمتر است تنها دلیلش آنست که فشار استثمار و بی حقوقی میلیاردها همزنجیر آنها در جاهای دیگر مهلک تر و مرگبارتر است. تصور آرایش، ویرایش، پیرایش و انسانی کردن سرمایه داری، خرافی ترین، دروغ ترین، پلیدترین افیونی است که سرمایه برای شستشوی مغزی و مهدسی افکار ما به شریان شعور و شناخت طبقه ما تزریق کرده است و هر روز بیشتر تزریق می کتد، با عزیمت از همیشه کارگر ماندن و ماندگار بودن سرمایه داری، با تلاش برای جلب ترحم سرمایه داران و همراهی دولت ها با خواست های خویش، فقط خود را زبون تر و مفلوک تر می سازیم، اینکه این آرایش و پیرایش یا خواست انسانی شدن بردگی مزدی را!! به صورت مسالمت آمیز یا قهرآمیز، با اعتصاب درون کارخانه، یا شورش های خیابانی سراسری، با انتخابات یا سرنگونی رژیم ها دنبال کنیم در اساس ماجرا هیچ تغییری پدید نمی آورد، این شکل مبارزه یا خشونت آمیز بودن و نبودن آن نیست که سرنوشت ما و کارزار جاری ما را رقم می زند، بالعکس ضد سرمایه داری بودن و نبودنش است که تعیین کننده همه چیز است. مطالبات ما باید بنیاد هستی سرمایه داری را به چالش رادیکال کشد، باید خواستار خارج شدن کل مایحتاج معاش، رفاه، امکانات زندگی، خارج شدن کل خورد و خوراک، پوشاک، مسکن، وسائل خانه، دارو و درمان، آموزش، نگهداری سالمندان، بهداشت و سلامتی، احتیاجات رفاهی، تفریحی و نیازهای تعالی جسمی و فکری خود از چنبره اقتصاد کالائی سرمایه داری، از سیطره داد و ستدهای پولی سرمایه مدار شویم. خواستار محو کار خانگی و در گام مقدم آن محو هر لحظه کار بدون مزد انسان ها در چهاردیواری خانه ها و آشپزخانه ها گردیم، خواهان برخورداری کاملا رایگان و بدون هیچ هزینه کل ساکنان جامعه از مهد کودک، مراکز نگهداری سالمندان، مؤسسات توان بخشی، بازپروری، کودکستان ها یا هر محل آموزش، نگهداری و پرورش خردسالان گردیم.
حاصل کار و تولید سالانه ما در جهان و در همین جهنم سرمایه داری ایران سر به کهکشان می ساید. معضل بنیادی آن است که کل این حاصل کار، سرمایه و باز هم سرمایه می شود، در سطح بین المللی حجم سرمایه تلنبار شده ناشی از کار ما تا سال 2000 بالغ بر 90 تریلیون دلار بوده است. این رقم در طول این 20 سال مرز 250 تریلیون را پشت سر نهاده است. در ایران، در شرائط طغیان بحران ها، یکه تازی پاندمیک کرونا، امواج کوبنده و سرکش تحریم ها، باز هم، نه کل سرمایه ها که فقط حاصل کار و تولید سالانه ما از رقم کهکشانی دهها هزار تریلیون تومان افزون است. ما تولید کننده این همه سرمایه و ثروت و ارزش هستیم و خود زیر فشار استثمار و قهر همین سرمایه ها در آتش گرسنگی می سوزیم و به خاطر نداشتن پول دکتر و دارو و درمان، فوج فوج راهی گورستان می گردیم. باید خواستار خارج ساختن کل این کار و تولید از چنگال سرمایه داران و دولت درنده سرمایه داری، خواستار تسلط کامل شورائی خویش بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خویش شویم.
با گدائی آزادی و حقوق اجتماعی از سرمایه داران و دولت آنها، هیچ بارقه ای از آزادی و حق انسانی در زندگی ما ساطع نخواهد گردید، باید سرنوشت زندگی خویش را به دست گیریم، باید کار، تولید، چه کاری لازم ، چه کاری لازم نیست، چه تولید شود، چه تولید نگردد، چه میزان تولید شود، حاصل کار چه گردد، چه میزان به معاش اختصاص یابد، چه میزان صرف رفاه همگانی شود، چه مقدار خاص توسعه، مدرنیزاسیون تولید، ارتقاء دانش و تکنیک شود، چگونه کل اینها در خدمت رشد آزاد، آموزش، رفاه افزون، بهداشت مترقی، پیشرفت نامتناهی انسانی قرار گیرد، کل اینها باید توسط آحاد انسانها، به صورت شورائی، با دخالتگری نافذ، آگاه، برابر، آزاد همگان برنامه ریزی، اتخاذ تصمیم و جامه عمل پوشد. باید خواستار تسلط کامل بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود شویم.
ریشه تبعیضات جنایت آمیز جنسیتی و آلودگی های ویرانگر زیست محیطی در وجود سرمایه است. در ایران کار خانگی بدون هیچ مزد زنان سهم عظیمی در اضافه ارزش های سالانه و افزایش غول آسای سرمایه ها دارد، هر زن خانه دار در روز بیش از دو شیفت کار رایگان تحویل طبقه سرمایه دار و نظام سرمایه داری می دهد. سرمایه از این طریق کل هزینه پرورش نیروی کار، هزینه نگهداری کودکان، نگهداری سالمندان و فراوان هزینه های دیگر را از روی دوش خود بر می دارد، به این اکتفاء نمی کند، روزانه طویل کار خانگی زنان را وثیقه استثمار همسران مرد آنها با روزانه هر چه طولانی تر کار می سازد. سرمایه داران به یمن کل این فشارها و جنایت ها علیه زنان حجم اضافه ارزش ها و سرمایه های الحاقی سالانه را به عرش می برند. سرمایه با این کار زن را به ذلیل ترین، پوچ ترین، هیچ ترین مهره تولید سود تبدیل می کند، به ژرفنای تباهی ها می راند و موجودی نفرین شده و دوزخ نشین می کند. ریشه تبعیضات تبهکارانه جنسیتی در اینجا، در وجود سرمایه است. آلودگیهای زیست محیطی نیز در بند، بند خود از سرمایه، از تولید افراطی سرمایه داری، از سرمایه شدن آب، زمین، دریا، جنگل، مراتع، دشت و صحرا، سرمایه شدن کل منابع طبیعی، زیرزمینی و روی زمینی نشأت می گیرد، سرمایه است که آب را، رودخانه را، دریا را، دریاچه را، زمین و جنگل را جزء ثابت بدون هزینه خود می سازد، از این طریق طبیعت را منهدم می گرداند، با تولید افراطی خود سراسر عالم را می آلاید، برای کاهش هزینه تولید، افزایش حجم محصولات، سودآوری افزون تر کالاها، تمامی مایحتاج زندگی بشر را با هزاران سموم مهلک شیمیائی آلوده می گرداند. برای پیکار علیه تبعیضات جنسیتی و آلودگیهای زیست محیطی باید علیه سرمایه جنگید، باید خواستار محو کار خانگی زنان، ممنوعیت کامل تولید هر کالای زیان آور شد، باید هدف تولید نه سود و فزونی سرمایه که انسان، انسان و زندگی آزاد و متعالی انسانی گردد. باید چه تولید شود و چه تولید نشود، چه مقدار تولید گردد، توسط همه انسانها و منطبق بر نیازهای آگاهانه انسانی آنها برنامه ریزی گردد. انتظارات ما باید تغییر کل این وضعیت و تحقق کل این خواست ها شود. انتظارات و خواست هائی که باید همین آلان، همیشه، همه جا، در تمامی شرائط در سیطره نظام درنده و بشرستیز سرمایه داری برای تحقق آنها جنگید، اما خاصیت ماهوی این جنگ آنست که تا نابودی کامل سرمایه داری پیش می رود، ما خواستار محو بردگی مزدی و برپائی جامعه ای پالوده از وجود کار مزدی، طبقات، دولت هستیم، راه استقرار چنین جامعه ای اما از اینجا، از جنگ بر سر مطالبات بالا، جنگ برای تحمیل آنها بر سرمایه داران و دولت ها و رژیم ها می گذرد. جنگی در درون سرمایه داری با چشم انداز محو این نظام، جنگی که در آن حصول خواست های روزمره تدارک قوا برای محو سرمایه و سرنگونی رژیم سیاسی حاکم میدانی از میادین زنجیروار و به هم پیوسته آنست. برای این جنگ باید شورائی و سراسری و ضد کار مزدی متحد گردیم، باید یک قدرت سازمان یافته شورائی سرمایه ستیز شویم. چاره دیگری نیست.
همزنجیران! همسنگران، همرزمان،
ما باید هر لحظه و هر شکل پیکار را لحظه ای، شکلی، سنگری، میدانی از پیکار سراسری بالا سازیم. یک نکته در اینجا مهم و بسیار بدیهی است. مبارزه معنای زمینی معینی دارد، معنایش نمایش قدرت و اعمال این قدرت علیه دشمن و در اینجا نظام سرمایه داری است. مبارزه ای که تجلی قدرت و سرشکن ساختن این قدرت بر شیرازه هستی طبقه سرمایه دار، دولتش، چرخه تولید اضافه ارزش و نظم اقتصادی، سیاسی، مدنی، حقوقی، امنیتی، اجتماعی سرمایه داری نباشد، مبارزه نیست. مبارزه ما از هر جنس، در هر شکل باید روند تولید سرمایه داری و نظم سیاسی، اجتماعی، امنیتی سرمایه را در هم کوبد و به اختلال کشاند، از این که بگذریم اشکال مختلف جنبش ما باید مکمل همدیگر و رویه های مختلف یک منشور واحد باشند. ما باید چرخه تولید را در تمامی کارخانه ها، چرخه کار را در تمامی مؤسسات و مراکز کار متوقف سازیم و از چرخش باز داریم، نظم سرمایه را باید در همه جا مختل کنیم، شورش خیابانی ما باید مکمل اعتصابات به هم پیوسته و زنجیروار ما در کارخانه ها، مدارس، بیمارستان ها، روزنامه ها، رسانه ها و همه جا گردد، باید از این سطح فراتر رویم، خود را شورائی و ضد کار مزدی سازمان دهیم، باید با قدرت سازمان یافته شورائی به هم پیوسته طبقه خویش مراکز کار و تولید را تصرف کنیم، کارخانه ها را در اختیار گیریم، مدارس و بیمارستان ها را به تصرف خود آریم، شبکه های آب و برق و رسانه های جمعی را از چنگ سرمایه و دولت سرمایه داری خارج کنیم، ما قادر به انجام همه این کارها هستیم، قدرت آن را داریم. این قدرت را باید شورائی و سرمایه ستیز سازمان دهیم.
کارگران ضد سرمایه داری
اردیبهشت 1401