خطاب ما به شما است. هیچ دولتی مخاطب ما نیست زیرا ما کل دولت های دنیا را دولت سرمایه و قدرت اختاپوسی اعمال قهر اقتصادی، سیاسی، حقوقی، پلیسی، نظامی و فرهنگی سرمایه داری بر طبقه کارگر می بینیم. خطاب ما به هیچ اتحادیه کارگری نیز نیست زیرا یکایک این امامزاده ها عمله و اکره سرمایه برای دفن جنبش ضد بردگی مزدی طبقه ما هستند. مستقیم، عریان، منتقد، معترض و پرخروش با شما به گفتگو می پردازیم. در مورد سناریوی پوشالی منحطی به نام «کنفرانس مونیخ» می گوئیم. جائی که دولت ها به نام شما، با جعل شریرانه نمایندگی شما، زیر بیرق دروغین و وهم آگین حمایت از توده های عاصی، معترض، جان به لب رسیده ایران، پیش درآمد یک «گوادلوپ» کثیف و ضد بشری دیگر را به نمایش نهادند. چنین وانمود کردند که گویا با شنیدن فریادهای پرخروش ما توده کارگر ایران، نمایندگان رژیم درنده و حمام خون پرداز جمهوری اسلامی را به کنفرانس خود راه نداده اند!! آنها دست به این نمایش سرتاسر دروغ زدند فقط به این خاطر که یک مافیای پلید دیگر سوداگر سود، قدرت، حاکمیت را به عنوان بدیل احتمالی فاشیسم هار اسلامی بورژوازی ظرفیت ابراز هستی و میدانداری بخشند. بدیلی به اندازه خود جمهوری اسلامی، درنده، کارگرکش، قتل عام سالار، دیکتاتور، دشمن ابتدائی ترین حقوق انسانی، کشتارگر کل آزادیها و هرنفس کشیدن هر منتقد، وارث کودهاهای ضد بشری سوم حوت و 28 مرداد، بدیلی که سالیان متمادی بر سرنوشت ما حاکم بوده و در عصر سیاه حاکمیتش به عنوان یکی از درنده ترین دیکتاتوری های تاریخ سرمایه داری شهره عام و خاص داشته است. دولتها زیر درفش جعلی و دروغین نمایندگی شما این جماعت رسوای شیارکار قدرت و حاکمیت را وارد کنفرانس مونیخ کردند، به این خاطر که اولا بدیل پروری کنند، راه تحمیل آن به 70 میلیون توده معترض در حال طغیان طبقه کارگر ایران در شرائط خاص فروپاشی نهائی رژیم حاکم روز را هموار سازند. ثانیا و بسیار عاجل تر، مبرم تر، به عنوان اهرم فشارعلیه همین رژیم موجود و برای کشاندن این رژیم به پای میز سازش و تمکین مورد بهره برداری قرار دهند. ما آنچه را که زیر نام کنفرانس مونیخ انجام یافته است و کل این سناریوی سیاه فریب را قویا محکوم می کنیم. همزمان چند خطی از کارنامه سراسر توحش، اعدام، زن ستیزی، کشتار، بربریت رژیم سلطنتی سرمایه در ایران را برایتان باز می گوئیم، رژیمی که مافیای مدعو کنفرانس مونیخ در تدارک احیا و استقرارش هستند پاسدار وضعی بود که در آن نرخ استثمار نیروی کار سر به آسمان می سود. دهها میلیون نفوس طبقه کارگر در بیغوله ها، حلبی آبادها، حصیرآبادها، کومه های محقر گلی با پیه سوزهای قرون وسطائی، بدون آب سالم آشامیدنی، متولد می شدند و می مردند. تا سقوط آن رژیم 37% جمعیت با عایدات سالانه 1000 تومان زندگی می کردند!! کل سکنه 40 میلیونی در شرائطی که کوه سرمایه ها به آسمان رفته، رود سودها پرخروش و نرخ رشد اقتصادی سالانه 99% گزارش می شد!!، فقط 10 هزار پزشک داشتند!!، از این عده 5000 درخیابانهای بالای شهر تهران طبابت می کردند. از مابقی 2500 نفر بازهم تهران بودند و سهم کل دهها میلیون جمعیت فقط 2500 پزشک بود. در استان ساحلی، چند کیلومتری عظیم ترین مرکز بارگیری نفت، کل امکان درمانی 90 روستا یک بهیار با تحصیلات ششم ابتدائی بود. این بهیار سوای چند قرص آسپرین، چیز بیشتری نداشت. 85% توده کارگر دسترسی به آب شرب بهداشتی نداشتند، در همان استان ساحلی، جمعیت کثیری زیر فشار فقر با آرد هسته خرما فرزندانشان را سیر می کردند!!. کارگران مسجد سلیمان که هر روز میلیون، میلیون اضافه ارزش به شریان حیات سرمایه داری ایران پمپاز می نمودند، نفت فانوس نیمه خاموش خود را از باتلاقهای نفتی بیماری زا تأمین می نمودند فروش کودکان دختر در قوچان، گرگان، بلوچستان و سایر مناطق به دلیل عجز والدین از تأمین معاش یادش برحافظه هر کارگر ایرانی آتش می اندازد، اکثریت غالب دختران از آموزش ابتدائی محروم بودند، شهرهای با جمعیت زیر 50 هزار نفر دبیرستان دخترانه نداشتند و اگر داشتند از کلاس نهم فراتر نمی رفت. کتابهای درسی فقط حدیث زندگی شاهان، امامان بود. شمار دانشگاهها از انگشتان دو دست تجاوز نمی نمود، جهنمی که سکنه کارگرش این چنین می زیست تا چشم کار می کرد زندان و زندانی، شکنجه گاه و شکنجه گر، میدانهای تیر و جوخه های اعدام داشت، جرم خواندن «ماهی سیاه کوچولو» بهرنگی گاه از شش ماه فراتر می رفت، در پاره ای اوقات خرید و فروش متون درسی دانشگاهها در کتابفروشی های اطراف همان دانشگاه موجب مجازاتهای سنگین می شد!! هر سخن سیاسی جرم بود!! نقطه نقطه کشور آکنده از پادگان، سپاه، ارتش، زرادخانه تسلیحاتی، ستاد نظامی بود و سایه اختاپوس ساوک همه جا بر سر انسانها سنگینی می کرد. کل دیوارها موش داشتند، هر موشی دهها گوش داشت، اگر پدر و فرزندی، زن و شوهری، مادری و دختری می خواستند کمترین نارضائی را نجوا کنند باید همه وجودشان را چشم و گوش می کردند تا از خطر تهاجم ساواک و حبس های طویل المدت مصون مانند. هیچ روزنامه ای بدون سانسور صد باره ساواک حق انتشار نداشت، هیچ کتابی که به مهر ساواک ممهور نبود، روانه چاپخانه نمی شد، در زندان وکیل شیراز در روزهای بعد از 15 خرداد 42 افرادی را روانه جوخه اعدام نمودند که تا لحظه تیرباران معنای واژه اعدام را نمی دانستند!! در رژیم شاهنشاهی نیز بدترین نوع مردسالاری، بیداد می کرد، استثمار سبعانه از کار زنان پشتوانه طغیان اضافه ارزشها، بود. مزد کارگران زن در قیاس با مردان کارگر مصداق فاحش آپارتاید انفجارآمیز جنسیتی بود. بسیاری از حوزه ها با نیروی کار ماوراء ارزان و شبه رایگان زنان، دختران می چرخید. در بطن هر نقش و نگار هر قالی صدها چشم بدون سو، انگشتان لرزان دختران شش ساله دفن بود. آب شرب غالب روستاها را زنان با طناب و مشکهای بسته بر پشت، از راههای دور، به خانه ها می آوردند. زنانی که کار می کردند طفل شیرخوارشان را به محل کار می بردند و چند دقیقه که شیر می دادند مزدی دریافت نمی نمودند.
همزنجیران اروپائی
چند سطر بالا تیترهای کارنامه رژیمی است که دولت ها زیر بیرق نمایندگی دروغین شما دست به کار نبش قبر آن و حمایت از اخلافش برای تحمیل بر توده های کارگر ایران یا استفاده از آن برای همراه کردن جمهوری اسلامی با خود هستند. ما از شما انتظار داریم که این اقدام دولت ها را بدون پاسخ نگذارید. سناریوی سیاه ساخته و پرداخته آن ها را آماج اعتراض قرار دهید، ابراز حمایت های دروغین و سراسر کاسبکارانه و سودجویانه آنها از خیزش جاری طبقه کارگر ایران را افشاء کنید، به دولتها فشار آورید که از حمایت اپوزیسیون های ماوراء ارتجاعی سلطنت طلب سرمایه یا تلاش برای آرایش و ویرایش رژیم اسلامی با هدف کمک به بقای آن دست بردارند. برای تحکیم پایه های قدرت پیکار ما به همه همراهی های و همبستگی های انترناسیونالیستی ضد سرمایه داری کارگری دست زنید، به حرف و سر دادن شعار اکتفاء نکنید، از تمامی قدرت خویش برای این همراهی و همپیوندی بهره برگیرید
کارگران ضد سرمایه داری