«شورای بازنشستگان ایران» شق القمر نموده است و به کسانی که این «شورا»! آنها را کارگران حاضر در «شورای عالی مزد» می نامد، هشدار داده است که: «از آنجائی که امضای شما، پای مصوبه افزایش مزد در شورای عالی کار می تواند مانند سالهای گذشته مخصوصاً سال جاری، به معیشت و زندگی میلیونها کارگر شاغل و بازنشسته لطمه زده و آسیب فراوان وارد کند و بهانه ای به دست دولت و کارفرمایان دهد که بگویند خود نمایندگان کارگران افزایش مزد را امضاء کرده و زبان اعتراضات را ببندند یا کوتاه کنند، در نتیجه همانطوری که بازنشستگان خوزستان در آخرین تجمع خود در خیابان هشدار دادند:«شورای عالی کار، خیانت نکن این بار! »، به شما هشدار می‌دهیم که ضمن اصرار و پافشاری بر هزینه واقعی سبدمعیشت ، میزان افزایش مزد را حداقل مطابق همان دو تبصره ماده 41 قانون کار و ماده 96 قانون تامین اجتماعی به تصویب برسانید. هر گونه کوتاهی و قصور، آسیب به زندگی کارگران شاغل و بازنشسته است و باید پاسخگو باشید.»

هشدارهای «مالامال از ناپرهیزی»!!، بیش از حد پرمخاطره!! و آکنده از گستاخی و جسارت نهاد موسوم به «شورای بازنشستگان!! ما را بر آن می دارد تا چند پرسش را با نویسندگان این هشدارنامه پرتب و تاب و غلیان در میان گذاریم. ماحصل پرسش ها عبارتند از:

1- شما، کارگران حاضر در شورای عالی مزد را نماینده توده های کارگر ایران دانسته اید؟. چگونه و چرا به خود اجازه می دهید دست به چنین فریبکاری بزنید. این بدترین شکل گمراه کردن طبقه کارگر و نثار نارواترین تهمت ها به کارگران است. کسانی که شما آنها را نمایندگان دهها میلیون کارگر خوانده اید، برای جمعیت عظیم چند ده میلیونی کارگر سکنه جهنم سرمایه داری ایران افرادی ناآشنا هستند و اگر اندک شناختی از آنان هست این آشنائی صرفا پایه انزجار و مایه بیشترین نفرت ها است. این مزدوران صرفا تعدادی کارگر دست چین شده دولت درنده اسلامی سرمایه هستند و بس. آنا پاسخگوی هیچ کارگری نبوده و نیستند. در همین راستا تهدید و هشدار به آنها هم فقط یک رجز خوانی توخالی عوامفریبانه است. این کارگران خودفروخته دست چین شده حکام سرمایه مطابق وظیفه تعیین شده از سوی دولتمردان هر سال از سبد معیشت صحبت می کنند، هر سال هم شورای عالی کار دولت سرمایه هیچ اعتنایی به آنها نمی کند. این سناریوی تکراری و بی حاصل را تا کی باید ادامه داد؟ شورای بازنشستگان چگونه می خواهد این خواسته را به کارفرماها و دولت بقبولاند؟ با مشتی رطب و یابس بافی های توخالی و پوشالی؟!

2 – آیا «افزایش مزد بر مبنای هزینه واقعی سبد معیشت» چاره هیچ درد ما است؟؟!! فرض بر این گذاریم که این به اصطلاح «خواست»!! مورد پذیرش قرار گیرد!! کدامین درد زندگی ما را درمان خواهد کرد؟!! مگر نه این است که از همان روز موج تازه افزایش قیمتها راه می افتد، با شتابی سهمگین از مزدها سبقت می گیرد، در یک چشم به هم زدن نه فقط هیچ نشانی از هیچ افزایشی باقی نمی ماند که مزدهای واقعی از نصف هم کمتر می گردد؟ واقعیت عالم شمس و فراگیری که دهه های متمادی است در کلاف آن می پیچیم، می پوسیم و با سلول، سلول هستی خود آن را درد می کشیم. چرا می کوشید تا کارگران را مسخ کنید، فریب دهید، گمراه سازید، راهی بیابان ها گردانید؟؟!! تا کی بناست این کار را ادامه دهید و چرا چنین می کنید؟؟!!

3 – طبق انبوه آمارها و گزارش های رسمی دولتی و بین المللی، ما توده های کارگر ایران هر سال در نازل ترین میزان و پائین ترین سطح برآوردها، بیش از دو تریلیون دلار سرمایه، کالا، ثروت یا ارزش های مبادله ای تولید می کنیم و در اختیار طبقه سرمایه دار و دولت درنده سرمایه قرار می دهیم. هر سال این حجم کهکشانی سرمایه، ثروت، ارزش را می آفرینیم، اما خود کاسه گدایی در دست برای نان خالی فرزند، چشم به راه یک ریال افزایش مزد مصوب شورای عالی کار وحوش حاکم هستیم؟!!. چرا این جنایت، سبعیت، بربریت را صحه می گذارید؟!! سرنوشت محتوم و مقدر ما می پندارید؟!! کلامی علیه آن بر زبان نمی آرید؟!! به زشت ترین شکلی مهر سکوت بر لب زمی زنید؟!!، چرا به عنوان نهاد مدعی نماینده میلیونها بازنشسته کارگر!! طغیان آمیزی، تباه گردانی، هلاکت آفرینی شدت این استثمار، تجاوز، تهاجم، توحش را فریاد نمی کشید؟!! شرم آور نیست که شما خود را شورای بازنشستگان، از جمله کارگران بازنشسته می خوانید و صدر و ذیل اعتراضتان به وضع موجود زندگی ما، در هشدارنامه های رسوای کذائی خلاصه می گردد؟!!

4 – بساط فریبکاری در هم پیچید. خود را گول نزنید، از فسیل شدگی خارج گردید. با سر هشیار و بیدار طبقاتی فریاد زنید که کهکشان سیه روزی ها و بدبختی های ما با چند تومان افزایش مزد حل نمی گردد، بیائید با هم، به عنوان آحاد طبقه عظیم چندین ده میلیونی کارگر، از سرخس تا بوشهر، از بازرگان تا مکران فریاد سر دهیم که برده مزدی بودن، تقدیر زندگی ما نیست. ما حق داریم بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود مسلط شویم. برای این کار باید مبارزه کنیم، مبارزه ای ممتد، طولانی، مالامال از فراز و فرود. مبارزه ای که هر خواستش، راهبردش، راهکارش، راه حلش، تمامی تار و پودش باید ضد سرمایه داری و گواه تلاش زنده، بالنده، پراکسیس، رادیکال و طبقاتی ما برای صف آرائی سراسری شورائی علیه شالوده موجودیت نظام بردگی مزدی باشد. کاری که انجام نداده ایم و راه شروع آن را پیش نگرفته ایم. ما تاریخا، نسل بعد از نسل، در سراسر این دوزخ سیاه و در همه جای این دنیا، در کل کارزارها، از کارگر ماندن، از همیشه برده مزدی ماندن، از ماندگار بودن سرمایه داری شروع کرده ایم، سقف آرزویمان آرایش و ویرایش و دستکاری و قابل زندگی ساختن این جهنم تباه وحشت و دهشت بوده است. ما تاریخا در منجلاب متعفن رفرمیسم غوطه خورده ایم، صلح آمیز یا میلیتانت برای دستکاری و پیرایش سرمایه داری یا تغییر الگوهای بردگی مزدی، پشت سر این و آن مافیا صف بسته ایم. عمله تسویه حساب وحوش حاکم و اپوزیسیون بورژوازی شده ایم. کارنامه ما از این لحاظ بسیار تیره و تار است. باید از این باتلاق فرساینده خارج گردیم. و راه مبارزه رادیکال ضد سرمایه داری پیش گیریم. مبارزه ضد سرمایه داری یک مکتب نیست. مرام و ایدئولوژی نیست. یک جنبش زنده، بالنده، آگاه و جبر زندگی کارگر برای رهائی خویش و رهائی انسانها است. ما زیر فشار قهر اقتصادی غیرقابل گریز سرمایه، مجبور به پیش گرفتن راه این مبارزه هستیم. تا اینجای کار اجبار زندگی ما است، اما معضل بنیادی از اینجا به بعد شروع می گردد و ما را ملزم به تعیین تکلیف می کند. دو راه پیش روی ما قرار می گیرد.

راه اول راهی است که سرمایه و نظام سرمایه داری، دولت سرمایه، زنجیره طویل نهادهای قدرت و حاکمیت نظام بردگی مزدی، تمامی اپوزیسیونهای راست و چپ و میانه بورژوازی، از زمین و آسمان، به کمک کل آموزش ها، همه دستگاههای سمعی و بصری، تمامی رسانه ها، از همه مجاری احساس و ادراک و دریافت به شعور ما تزریق می کنند و ما را به قبولش ملزم، مجبور، متقاعد، راضی، تسلیم و منقاد می سازند. این راه همان راه عزیمت از همیشه کارگر بودن، همیشه برده مزدی ماندن، راه تلاش برای آرایش، پیرایش، اصلاح و تبدیل یا تغییر الگوی اختاپوس سرمایه داری با هدف واهی قابل زندگی ساختن آن است!!. این راهی است که در سراسر قرن بیستم، از غرب تا شرق زیر نام لیبرالیسم، دموکراسی، لیبرال دموکراسی، سوسیال دموکراسی، جمهوری پارلمانی، دموکراسی خلقی، دموکراسی شورائی، دموکراسی کارگری شورائی!! سوسیالیسم و کمونیسم اردوگاهی، چینی یا هر اسم و رسم و عنوان دیگر پیش پای ما پهن کردند، از ما خواستند تا صلح آمیز و آرام یا مسلح و میلیتانت دست به کار پیمودن آن شویم، برای زندگی روز خود مزد بیشتر خواهیم و برای آینده بهتر حاکمان نالایق را با حکومتگران لایق جایگزین سازیم!! خیال یک کار را هم از سر به در کنیم. علیه اساس بردگی مزدی وارد کارزار و اعتراضی نشویم. نسلهای متوالی طبقه ما چنین نمود. غرق پیمودن این راه شدند. با همین استراتژی و تاکتیک، زیر همین بیرق، بر اساس همین نسخه پیچی ها، طوفان اعتصاب راه انداختند، سیاهی لشکر عظیم ترین سناریوهای انتخاباتی شدند، احزاب زیادی را از اریکه قدرت به زیر کشیدند، احزابی دیگر را بر سر جای آنها نشاندند. هارترین رژیم ها را ساقط کردند و جای آنها را با رژیم های دیگر پر ساختند. شورش ها آفریدند، قیام ها برپا داشتند، تاریخ را با زنجیره انقلابات پرشکوه آراستند، همه این کارها را کردند و همان گونه که تصریح شد، فقط یک کار را به هیچ میزان و در هیچ شرائطی انجام ندادند. وارد کارزار ضد بردگی مزدی، ضد سرمایه داری نگردیدند. آنها چنین نمودند و هر روزشان از روز پیش وحشتناکتر و فاجعه بارتر شد، نتیجه تا حال کارشان همین وضعی است که الان داریم، زیر آوارهای سنگینش آخرین نای تنفس را از دست داده ایم، به نظر می رسد که فشار ویرانگر نومیدی حتی اساس اعتراض کردن، حتی اعتصاب برای همان مزد را هم از حافظه ما پاک کرده است!!. به سه سال اخیر نگاه کنید. بانگ مرغی بر نمی خیزد از این کهنه رباط!!!

راه دوم را پیکار ضد سرمایه داری و ضد بردگی مزدی است. راهی که طبیعی ترین، خودپوی ترین، خودجوش ترین راه پیش روی ما است. راهی که چشم ما را به کهکشان عظیم حاصل کار و تولید سالانه خود می دوزد. شعور ما را در زوایای این حاصل کار پهناور می چرخاند، به فکر ما نهیب می زند که آنچه طول یک سال آفریده ایم برای راندن سمند رفاه و بی نیازی بر بام عرش هستی کفاف می دهد. به عقل ما درایت، به شناخت ما عمق، به تشخیص ما صلابت مادی، به ذهن ما قدرت واکاوی ماتریالیستی، به نقد ما توان رؤیت ریشه ها، به راهبردمان سرشت نقشه راه می دهد، بلیغ و بالغ اعلام می کند که خواستار تسلط سراسری شورائی کل آحاد طبقه خود بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خویش باشید! ادامه می دهد که مسیر و معبر و همه چیزش هم عریان، شفاف، بدون ابهام است. در بطن مراودات روزمره، در ژرفنای هستی اجتماعی حی و حاضر خود، در قعر شرائط کار روزانه، به مثابه آحاد یک طبقه دست در دست هم گذارید، یک قدرت واحد سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری شوید. اعتراض لحظه، لحظه خود را، هر اعتصاب ساده و سنگین خویش را، هر نوع ابراز نارضائی روتین خود را، هر خشم و قهر و عصیان و طغیان خود را، بستر جوشان و زایای این همپیوندی، همرزمی، همسنگری کنید، از خواست محوری و بنیادی خود هیچ میلیمتری، برای هیچ دقیقه ای فاصله نگیرید. کهکشان حاصل کار خود را از نظر دور نسازید، فریاد کشید که این کوه عظیم محصول را تولید کرده ایم و می خواهیم با شعور جمعی طبقه خود، با قدرت سازمانیافته شورائی خویش آن را برای رفاه، آسایش، توسعه، بلوغ و پیشرفت هر چه نامتناهی تر خود برنامه ریزی کنیم، به مصرف رسانیم. پیام این راه به اندازه کافی رسا است، در نقطه صفر قرار دارید اما میلیونها، میلیاردها هستید، اگر به هم پیوندید و هر چه بیشتر به هم پیوندید، قدرتی سترگ تر، خروشان تر، شکست ناپذیرتر می گردید، این قدرت را علیه سرمایه دار و سرمایه و دولت سرمایه داری اعمال می کنید، متناسب با همین قدرت، دشمن را عقب می رانید، خواست های عاجل روز را بر دشمن تحمیل می کنید، طبقه سرمایه دار و دولتش را ضعیف تر و خود را نیرومندتر می سازید. فراموش نکنید که آفریدگار کل سرمایه ها هستید، کلید هستی سرمایه، کلید قدرت مولود سرمایه، کلید هستی و قدرت طبقه سرمایه دار و دولت های سرمایه داری، همه و همه در دستان پرتوان شما است، باید شروع کنید، بدون شک دشوار است، اراده آهنین می خواهد، زنان و مردان مصمم پیمودن راه می خواهد. اما همه چیز روشن است. به عنوان تسلیم شدگان به نظام درنده و بشرکش سرمایه داری، به مثابه افراد ذلیل و زبون راضی به سنار مزد، مشتاق تحکیم طوق بردگی مزدی بر دست و پای خود، با سرمایه داران و دولت آنها مواجه نمی شوید. خود را یک طبقه می بینید، کلید نابودی سرمایه داری را در دستهای خود لمس می کنید، آگاهید، هشیارید، سر آگاه طبقاتی بر سر دارید، می دانید که بر سر چه می جنگید، چرا می جنگید، به خود می بالید که میداندار مصمم پیکار برای رهائی فرجامین انسان هستید، درست برعکس راه اول، راه ذلت و حقارت و زبونی و بردگی انحطاط آمیز، راهی که در آن هر چه بیشتر پیش می روید حقیرتر، مفلوک تر، برده تر، فرومانده تر، گرسنه تر، هیچ و پوچ تر و زبون تر می گردید.

5 – آری! مبارزه طبقاتی جبر هستی اجتماعی، قهر زندگی ما توده های کارگر دنیا است و این مبارزه از همان دقایق نخست با این دو راهی سهمگین تاریخی رو به رو بوده است و همچنان رو به رو می باشد. طبقه ما در تاریخ حیات خود، در پیمودن راه دوم، بدون هیچ تردید گامهای مهمی برداشته است و دستاوردهای سترگی داشته است. پیروزی ها و دستاوردهائی که در نهایت تأسف و شوربختی، قادر به بستن سد لازم بر سر راه سقوط جنبش کارگری جهانی به ورطه سیاه راه اول، راه نسخه پیچی بورژوازی اپوزیسیون جهانی در شروع قرن پیش نشد، ما تا مغز استخوان به منجلاب تباه رفرمیسم در غلطیدیم، سنگر کارزار رادیکال ضد سرمایه داری را در همه جای جهان از دست دادیم، تسلیم سوسیال دموکراسی، رفرمیسم منحط اتحادیه ای، ضد امپریالیسم خلقی و ناسیونالیستی، سوسیالیسم سرمایه آویز و کمونیسم سرمایه محور اردوگاهی و شعبات عدیده آن گردیدیم. شکست بعد از شکست را هر چه کوبنده تر و خرد کننده تر تحمل کردیم و اینک فرسوده و مستهلک به صورت طبقه ای با چهار و نیم میلیارد گرسنه در سراسر جهان، دو میلیارد کارگر بدون آب شرب سالم، دو میلیارد کارگر فاقد حداقل دارو و درمان، صدها میلیون گورخواب، کارتن خواب، صدها میلیون مجبور به بیتوته کرایه ای در پشت بام ها، عمق حلبی آبادها، با جمعیت میلیاردی کودکان گرسنه کار و مجبور به تحمل بی سابقه ترین و کوبنده ترین نسل کشی ها و هولوکاست آفرینی های سرمایه جهانی امروز را به فردا می رسانیم. آری سرنوشت جنبشی که سنگر کارزار رادیکال طبقاتی خود را رها کند و تسلیم افق پردازی های مخوف بورژوازی گردد این است و جز این نمی توانست باشد.

6 – چه شرائطی باعث شد که چنین شود، پاسخ این سؤال را ما در کوهی از مقاله، کتاب، گفتگو بسیار بیشتر از حد نیاز تشریح کرده ایم. هر که خواستار دیدن، درک، خواندن باشد، دسترسی هر چه عاجل تر او به این اسناد هر لحظه و هر کجا مقدور است. آنچه در این جا می توانیم و باید بر آن پای بفشاریم آنست که: در بزنگاه معینی از تاریخ، نظام سرمایه داری، کل اپوزیسیونهای راست و چپ، تمامی احزاب، سازمان ها، نیروها، همه نهادهای قدرت سرمایه از تمامی مجاری و منافذ ممکن، به طبقه ما القاء کرد که راه دوم، خیالبافانه است!!! اتوپیک است!!! حرف آخر را اول زدن است!! عجولانه است!! کودکانه است!! چپ روانه است!! افراط گرائی است!! آنارشیستی است!! کل احزاب، گروهها، اتحادیه ها، انجمن ها، اتحادها، کانونها، سازمانها، گدر حالی که خودشان غرق دکانداریهای منحط فرقه ای، چشم دیدن همدیگر را نداشتند، در ساز کردن این جنجال ها با هم همصدا شدند، با ارکستری واحد در گوش طبقه ما خواندند که راه دوم آرمانگرایانه و اتوپیک است!!! باید راه اول را تن داد و پیمود. آن ها موفق گردیدند و جنبش ما باخت. آنها از جمله عقبه حی و حاضر آنها، شما شورای بازنشستگان، کانون صنفی معلمان، سندیکای شرکت واحد، هر کجا عده ای زیر نام کارگر به دور هم جمع هستند، یکایک احزاب دارای صدها پسوند چپ و کمونیستی، خیل عظیم دموکراسی خواهان، کثرت گرایان سینه چاک چند آتشه، آری همه این ها با هم همراز و همنوا، به سیاق عارفان چاه نشین عهد باستان، از عمق وجود می خوانند که سخن از مبارزه ضد سرمایه داری، هر گفتگوی تلاش برای سازمانیابی شورائی ضد بردگی مزدی خیالبافی است!!. اتوپیک است، باید بر طبل افزایش مزد قفل به نرخ تورم کوبید!!. همین کاری که شما شورانشینان وهمکیشان شما می کنند و از انجامش هیچ ابا ندارید. کانون صنفی معلمان می کند و به آن مباهات هم می ورزد!!

7 – ما کارگران ضد سرمایه داری و فعالان رویکرد لغو کار مزدی دهه های متمادی است که با همه توان دست به کار لایروبی «طویله اوژیاس» راه اول در پیش پای توده های طبقه خویش هستیم. هر چه توانسته ایم انجام داده ایم. حاصل کارزارمان اندک بوده است اما هر چه بیشتر تلاش کرده ایم آهنین عزم تر، راسخ تر و استوارتر شده ایم. جنبش کارگری هیچ چاره ای سوای خروج آگاه، بیدار، رادیکال از تاریکی زار مخوف رفرمیسم سرمایه آویز نسخه پیچی احزاب و اپوزیسیون ها ندارد. سرنگونی طلبی شکست آمیز فراطبقاتی فاقد بنمایه ضد سرمایه داری باید برای همیشه به بایگانی تاریخ رود و جایش را به سرنگونی طلبی طبقاتی ضد بردگی مزدی بسپارد. توده های همزنجیر ما باید مبارزات محدود، مهجور، محکوم به شکست درون چهاردیواری مراکز کار را با کارزار سراسری خویش به مثابه یک طبقه جایگزین کنند. خواستار تسلط کامل شورائی بر سرنوشت کار، تولید و زندگی شوند. در اولین گام بر خارج سازی خوراک و پوشاک، دارو و درمان، آموزش، مسکن، آب، برق، گاز، اینترنت، ایاب و ذهاب و کل مایحتاج معیشتی و رفاهی از سیطره داد و ستد پولی، کالائی سرمایه داری پای بفشارند، مراقبت و نگهداری کودکان، سالمندان، معلولان، معتادان باید به طور کامل رایگان شود. کار خانگی زنان باید محو گردد و تا پیش از محو فرجامین، کار حائز کلیه حقوق و مزایا اعلام گردد. باید خواستار ممنوعیت کامل هر نوع دخالت دولت در زندگی انسانها شد، بر سرنگونی هر دولت بالای سر اصرار کنیم، ریشه موجودیت و بقای تبعیضات جنایتکاران جنسیتی را از جای کند، سرچشمه کل آلودگی های زیست محیطی موجود در چرخه ارزش افزائی سرمایه اجتماعی را تعطیل کرد، این خواست ها را دستور عاجل پیکار کنیم، سلاح واقعی و کارساز پیکار را از نیام بیرون آریم، چرخه تولید سرمایه را هر چه سراسری تر از چرخش باز داریم. نظم سیاسی، مدنی، اجتماعی سرمایه داری را به ورطه فروپاشی اندازیم. آماده مصادره خانه های خالی سرمایه داران، تصرف مراکز کار و تولید، تحکیم پایه های قدرت شورائی طبقه خود و مهیای جنگ آخر با نظام بشرکش بردگی مزدی گردیم. بیائید این راه را یگانه راه کارزار اعلام کنیم و در پیمودن آن دست همدیگر را بفشاریم. با رساترین صدا اعلام می کنیم که طبقه ما بدون پیش گرفتن مصمم و متحد این راه، هیچ شانسی برای هیچ تغییری در هیچ کجای زندگی خود ندارد. آنان که جز این می اندیشند، با سر سرمایه به دنیا نظر می دوزند و لاجرم آن می کنند که سرمایه می خواهد.

کارگران ضد سرمایه داری

اول فروردین 1403