کارگران!، یاران همزنجیر در سراسر جهان!
مبارزه امر قهری و گریزناپذیر زندگی ما است؛ اما مسأله اساسی و سرنوشت ساز نه مجرد مبارزه که مطالبات، صف آرائی، نمایش قدرت، تأثیرات معیشتی، رفاهی، آزادیخواهانه، تبعیض ستیزانه، رهائی طلبانه عاجل، آتی و تاریخی آن در زندگی نسل حاضر و نسلهای آینده است. ظاهر ماجرا آن است که دست به اعتراض می زنیم، اعتصاب می کنیم، چرخ تولید را از چرخش باز می داریم. قیام می کنیم، وارد میدان ستیز با صاحبان سرمایه و دولت سرمایه داری می گردیم، خواست معینی را فریاد می زنیم، انتظاراتی را محقق می سازیم، پیروزی هایی به دست می آریم و مستمرا پیش می تازیم!!. اما تاریخ چنین نمی گوید و این باور را تأیید نمی کند. مبارزات تا کنونی ما هیچ خراشی بر کوه معضلات آفریده سرمایه و آوار بر سر ما وارد نساخته است. به این دلیل عریان که علیه سرمایه داری، علیه سرچشمه کل استثمار، فقر، فلاکت، بدبختی ها، گرسنگی ها، آوارگی ها، پیکار نکرده ایم، کاملا بالعکس، مصر، مؤمن و آهنین عزم به ماندگارسازی سرمایه داری، به تحکیم تمامی پایه های قدرت این اختاپوس، کمک رسانده ایم. صدها سال است که نسل بعد از نسل می جنگیم، در تمامی این صدها سال، بنیاد انتظار، چشم انداز، راهبرد، تاکتیک، همه چیز مبارزه ما بر قبول مؤمنانه همیشه کارگر ماندن، همیشه برده مزدی زیستن، همیشه فروشنده نیروی کار بودن، استوار بوده است!! در هر اعتصاب، اعتراض، شورش، انقلاب، به آنچه فکر نکرده ایم، رهائی از بردگی مزدی، رهائی از منشأ و سرچشمه واقعی بدبختی ها است!!. طبقه ما با گذشت قرنها هنوز راه پیکار آگاهانه علیه سرمایه داری را پیدا نکرده است، به جای جنگ علیه سرمایه، برای پیرایش و آذین بندی این نظام می کوشد، اتحادیه، حزب و تشکل راه می اندازد، به این امامزاده ها می آویزد تا رژیم حاکم روز سرمایه را با قدرت سیاسی دیگر همین نظام جایگزین سازد، «انقلاب» می کند تا یک الگوی حاکمیت نظام بشرستیز بردگی مزدی را بر جای الگوی دیگر آن بنشاند!! حاضر نیست به هستی اجتماعی، نقش تاریخی خود به مثابه یک طبقه، یک طبقه آفریننده کل سرمایه ها، ثروت ها، خالق بنیاد قدرت ها نظر دوزد، چنین نکرده و اکنون بدتر از همیشه نمی کند!! به جای آن مصر است که مزدبگیر ابدی باشد، تمامی جهان و تاریخ را در چهاردیواری محل کار و استثمارش، در رابطه میان خود به مثابه چند ده، چند صد، چند هزار کارگر در یک سو و کارفرمای منفرد سرمایه دار یا شرکت سرمایه داری در سوی دیگر، در جنگ و دعوای چند تومان مزد بیشتر محکوم به تنزل ضربتی خلاصه می کند. خودش را یک طبقه نمی بیند، قدرت طبقه اش را نمی شناسد، سرمایه داران را هم طبقه نمی بیند، رژیم حاکم را نه دولت سرمایه، که «دولت کل جامعه» می پندارد!!، طبقه ما با این شعور وارونه و کاذب، قادر به مبارزه طبقاتی، صف آرائی و آرایش قوای ضد سرمایه داری، اعمال قدرت رادیکال طبقاتی علیه سرمایه داران، تحمیل خواست های خود بر صاحبان سرمایه و نظام بردگی مزدی نگردیده است و تا وضع چنین است نخواهد گردید. ما تاریخا به امامزاده هائی آویخته ایم که کارشان تقلا برای مصادره قدرت ما و به کارگیری این قدرت در تسویه حساب خود با حاکمان روز و تصرف ماشین دولتی سرمایه است. نیروهائی که با موعظه دموکراسی، تبعیض ستیزی پوشالی دموکراتیک، حقوق مدنی، تعویض رژیم ها، جایگزینی الگوهای نظم سرمایه، سر راه هر مبارزه رادیکال طبقاتی ما علیه سرمایه داری سد بسته اند. هر سخن از پیکار عاجل، زنده و پراکسیس طبقه ما علیه بردگی مزدی را مهر خیالبافی!!، «گفتن حرف آخر به جای اول»!! زده اند و با این مهر کوبیدن ها، راه افراشتن بیرق دموکراسی طلبی ضامن عروج خود به اریکه قدرت را باز کرده اند.
یاران همزنجیر!
در آستانه اول ماه مه 2024 قرار داریم. با نازل ترین توان تشخیص طبقاتی می توانیم دریابیم که دهه ها است فقط شکست می خوریم. وضعیت معاش، بهداشت، دارو، درمان، آموزش، امکانات اجتماعی و رفاهی ما مستمرا تنزل کرده است. سلاخی ابتدائی ترین آزادی ها، کمترین حقوق انسانی ما انفجارآمیز شده است، تبعیضات ذلت آمیز و تباهگر جنسیتی، کل تبعیضات دیگر آوار بر زندگی ما، رعب آورتر از پیش است. هر جرعه آب، هر مقدار هوای تنفسی، هر سبزه و میوه، هر میزان غذا و پوشاک ما، انبار سموم بیماری زا، تباهساز و کشنده مورد نیاز سود افزائی سرمایه شده است. در سطح جهانی بیش از 4 میلیارد کارگر و افراد خانواده های کارگری اسیر گرسنگی، بی خانمانی، محرومیت از حداقل بهداشت، درمان، آموزش هستند، نسل کشی، جنگ، بربریت، درو شدن جان کارگران در سراسر جهنم سرمایه داری بیداد می کند، آخرین روزنه امید به زندگی بر روی صدها میلیون انسان مسدود شده است، زیر بیرق دموکراسی، حقوق بشر، حق دفاع مشروع دولت ها!! غزه ها می آفرینند، 30 هزار کودک خردسال، صدهزار انسان فلسطینی را میان شعله های جنگ، در کوره های آدم سوزی سرمایه خاکستر می کنند. کل اینها در مقابل چشمان ما جریان دارد و دامنه طغیانشان در حدی است که درنده ترین دولتمردان سرمایه قادر به انکارش نیستند، به انجامش افتخار می کنند!! استمرار فزاینده دهشت انگیزش را قانون اساسی دموکراسی، اصول مقدس حقوق بشر، سرنوشت محتوم انسان جار می زنند. چرا ما به چنین باتلاق خفه کننده ای سقوط کرده ایم؟ پاسخ روشن آن در یک جمله قابل تلخیص است. طبقه ما میدان مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری را ترک گفته و جنگ ضد کار مزدی را تعطیل کرده است. آنچه زیر نام مبارزه طبقاتی غذای شعور توده کارگر شده، دخیل بندی به بارگاه قدرت سرمایه، عملگی تسویه حساب بخشهای مختلف بورژوازی، وفاداری به ماندگاری سرمایه داری در قبال لقمه ای نان «بخور و نمیر» یا «نخور و بمیر» است. در همین جا این پرسش پیش می آید که مبارزه ضد سرمایه داری کدام است؟ وقتی از کارزار لغو کار مزدی می گوئیم، شیرازه و شالوده حرفمان چه می باشد؟ آیا آنسان که رفرمیستها می گویند کل این گفتگو خیالبافی است!! مشتی شعار، کتاب، تحلیل، رؤیا پردازی، ادبیات، آرمان سرائی است؟؟!! آنان که چنین می پندارند، بدانند یا ندانند، نقش عمله فکری منبرنشین بورژوازی را بازی می کنند. مبارزه ضد سرمایه داری مسلما پیچیده، سنگلاخی، دشوار است، مبارزه ای علیه عظیم ترین غول قدرت تاریخ است. بحث نه نفی این دشواری که تأکید بر تمایز سرشتی این مبارزه با برهوت پیمودنهای رفرمیستی است. کارزار ضد سرمایه داری طبقه کارگر، براندازی پارتیزانی یک نظام و استقرار نظام دیگر نیست. بالعکس، جنگ جاری معاش، پیکار برای آب، غذا، دارو، درمان، پوشاک، آموزش، مهد کودک، پاکسازی محیط زیست، استیفای حقوق انسانی، جنگ علیه هر شکل نابرابری، هر ستم، سلب آزادی، نسل کشی، بشریت آزاری، اما در همرفته و همگن با پیکار مستقیم، ریشه ای، زنده علیه اساس موجودیت بردگی مزدی است. آنچه رفرمیست های راست و چپ، در مورد کم اعتنائی رویکرد لغو کار مزدی به این عرصه ها می گویند، زبونانه ترین دروغها است. بحث بر سر تقلیل اهمیت مبارزه در این قلمروها نیست. جوهر جدال آن است که مبارزه در هر کدام حوزه های بالا می تواند دو سمت و سوی ماهیتا متضاد داشته باشد. می تواند همزمان علیه اساس بقای سرمایه داری باشد، ضد آن نیز صادق است، می تواند در چهارچوب وفاداری به جاودانگی بردگی مزدی انجام گیرد و این دومی همان فاجعه سیاهی است که رخ داده است، از اواخر قرن نوزدهم طغیان کرده است، هر چه گذشته است، مستولی تر شده و امروز از تمامی دوره های پیش موحش تر گردیده است. توده کارگر دنیا از یک سو، زیر فشار قهر اقتصادی، سیاسی، پلیسی، امنیتی سرمایه در حال کارزار با صاحبان سرمایه و دولت سرمایه داری هستند و از سوی دیگر این مبارزات، شورش ها، قیام ها، انقلابات هیچ بارقه ای از سرمایه ستیزی طبقاتی کارگری بر جبین ندارند، در کل حوزه ها، رفرمیستی، دخیل بند دولت سرمایه، منحل در راه حلهای سرمایه آویز و اصلاح طلبانه اپوزیسیونهای راست یا چپ، خشونت گریز یا میلیتانت بورژوازی است. به کارزارها، اعتصابات، شورشها نگاه کنید، هر کدام ژرف تر از دیگری در تمنا از سرمایه داران برای ریالی مزد بیشتر، در رژیم ستیزی فراطبقاتی، جدال برای جا به جائی الگوهای سرمایه داری مدفون است. اساس مانیفست جنبش کارگری روز دنیا افزایش سالانه مزدها مطابق «نرخ تورم» است!! معنای بی نیاز از تفسیر این وضع آنست که طبقه کارگر جهانی در هر مبارزه، هر حوزه ستیز، اصل کارگر ماندن، جاودانگی مزدبگیری را قبول کرده است!! صدر و ذیل کارزارهایش را به کم و زیادی مزد مبتنی بر ایمان به جاودانگی سرمایه قفل زده است، این جنبش چنین نبوده است. از دوره معینی به این باتلاق غلطیده است، در این غلطیدن مسلما سرمایه، نظام سرمایه داری نقش اول را داشته است، اما اپوزیسیون ها، احزاب، اتحادیه ها، عشاق دموکراسی، دلباختگان جامعه مدنی نیز مو به مو همان نموده اند که سرمایه خواسته است و بورژوازی حاکم انتظار داشته است. سرمایه با قدرت اعجاز سنگواره سازی خود، کارگر را متقاعد کرده که «کار» و نه نیروی کار او را می خرد!! مجاب نموده که سخنی از استثمار، نرخ چند صد در صدی استثمار به میان نیست!! دولت سرمایه دولت او است!! طبقات وجود ندارند!! همگی ملت واحد هستند!! افسانه پوشالی منافع ملی حقیقت دارد!! پارلمان سرمایه، محل رایزنی نمایندگان او است!! قانون مصوب این امامزاده فریب قانون مدافع حقوق همگان است!! نظم و امنیت سرمایه نظم زندگی بشر است!! دموکراسیِ نه الگوی حاکمیت سرمایه که بستر استیفای حقوق و سلاح اعتراض فرودستان است!! سرمایه چنین کرد و از این طریق راه کارزار ضد کار مزدی طبقه کارگر را سد بست، احزاب، اپوزیسیونها، رفرمیسم درون جنبش کارگری، مدعیان رهائی پرولتاریا نیز نقشه مند و طبقاتی یا ناآگاه و قاصر کوشیدند تا توده کارگر دنیا را به باتلاق رژیم ستیزی فراطبقاتی، امپریالیسم ستیزی خلقی، نقد دموکراتیک و توخالی دیکتاتوری، افراشتن بیرق مدنیت و مدرنیسم همگن ماندگاری سرمایه داری اندازند و از هر جهتگیری طبقاتی ضد بردگی مزدی دور سازند، جنبش کارگری میان دو لبه قیچی سرمایه، شیرازه ضد سرمایه داری خود را از دست داد. سرمایه با دولت، افکار، مدنیت، فرهنگ، ایدئولوژی، ارزشهای اجتماعی مسلطش، بر گرده شعور، توده کارگر شلاق گسست از سرمایه ستیزی زد. رفرمیسم راست و چپ نیز با راهبردها، راهکارها، مرامنامه ها، برنامه های حداکثر و حداقل خود، همان بلیه را بر سر هر اعتراض کارگران بار نمود و کار بورژوازی حاکم را تکمیل کرد. قرن بیستم قرن آوار شدن تمامی این فاجعه های عظیم بر سر جنبش کارگری بین المللی و توده های کارگر دنیا بود، فضای مالامال از مه آلودگی ها، سرکوب های فکری حریرگون، تازیانه های فیزیکی بی رحم، جائی برای پیشروی یا حتی مقاومت بالنده رویکرد لغو کار مزدی طبقه کارگر باقی نگذاشت، همه چیز، همه رخدادها، جبهه بورژوازی را اعم ازمتحد یا متشتت تقویت کرد، سنگر کارزار ضد کار مزدی کارگران را ویران ساخت، نکته مهم در این گذر آنکه بورژوازی جهانی و نظام بشرکش سرمایه داری، در شرائط تاریخی بالا از همه پشتوانه های مادی، اقتصادی، بین المللی، تاریخی برای یکه تازی ها برخوردار بود، تسلط چرخه ارزش افزائی سرمایه بر اقصی نقاط عالم، تبدیل شدن تمامی دستاوردهای علمی، تکنیکی، انفرماتیک انقلابات پرشکوه صنعتی به سلاح افزایش بارآوری کار، رشد غول آسای اضافه ارزش ها، سیر تصاعدی نامتناهی نرخ انباشت، آکنده شدن دنیا از سرمایه، پیدایش پایه های مادی، اقتصادی، اجتماعی، ایدئولوژیک لازم برای ظهور بلوک بندیهای جدید بورژوازی، حدت روزافزون رقابت ها و مناقشات قطب ها، بر سر سهام مالکیت، قدرت و حاکمیت، ظرفیت این صف آرائیها برای انحلال جنبش کارگری جهانی در مناقشات درون بورژوازی، همه و همه سرمایه داری را در حصول پیروزیهایش و خارج ساختن طبقه کارگر جهانی از ریل کارزار رادیکال ضد بردگی مزدی یاری داد. موضوعی که جای شرح آن اینجا نیست.
جنبش کارگری در تاریکی زار استیلای شرائط بالا کوبنده ترین شکست ها را تحمل کرد، در گورستان اصلاح طلبی منحط شکست آمیز دفن گردید. این فاجعه هر روز وخیم تر از روز پیش شد، میلیاردها کارگر آفریننده کل سرمایه ها، ثروت ها، خالق بنیاد همه قدرت ها، عوارض دهشت زای این گمراهه رفتن ها، خروج از سنگر کارزار طبقاتی ضد سرمایه داری را با فرسوده شدن، لهیدن، هلاکت، ذلت، خفت زیر تلنبارترین آوارهای گرسنگی، بی خانمانی، پرداخت کردند. کل آنچه اینک بر سر توده کارگر دنیا سنگین است نیز استمرار غول آسا، سونامی وار، گریزناپذیر همان شکست خوردن ها، همان خروج از میدان کارزار راستین ضد بردگی مزدی است. آنچه اساسی است و اینک در آستانه طلوع مجدد اول ماه مه، بیش از هر زمان دیگر شیرازه شعور و پراکسیس جاری طبقه و جنبش ما را در خود می پیچد این است که باید به ریل واقعی کارزار طبقاتی ضد بردگی مزدی باز گردیم. باید سراسر دنیا را خاکریزهای زنجیروار و به هم پیوسته پیکار ضد سرمایه داری سازیم. هر میزان چالش وضع حاضر، هر اندازه خلاصی از ذلت، بی خانمانی، هولوکاست، نکبت، فقر، ادبار و سیه روزیهای مستولی، هیچ راه دیگری ندارد. اما چگونه؟ با کدام راهبردها، راهکارها، راه حلها، کارزارها؟ پاسخ به اندازه کافی روشن، حتی توضیح واضحات است. پاسخی که ما آن را در چند بند یا چند جمله، به طور تیتروار خلاصه می کنیم.
1- عزیمت از همیشه کارگر ماندن را آماج نقد زنده، پراکسیس، آگاهگرانه و طبقاتی خود کنیم، جدی، اندیشمند، آزادمنشانه از خود سؤال کنیم چرا؟ به چه دلیل؟ باید مزدبگیر باشیم؟!! چرا به جای مزد، به جای مزد قفل به نرخ تورم، فریاد مطالبه کل حاصل کار و تولید را بر سر سرمایه داران و دولت آنها نکوبیم؟!! رعیت قرون وسطی به مالک فئودال اخطار می داد که «الزرع للزارع»، چرا کارگر قرن بیست و یکم باید به جای مطالبه کل کارش، به حصول مزد رضایت دهد. چرا نباید دستیابی به کل فراورده کارش را موضوع اساسی جدال کند؟، چرا اگر چنین کند خیالباف و ایدآلیست است ؟!! مبتلا به چپ روی» است!! «حرف آخر را اول زده است» و باید ابراز ندامت کند!! تقدس پای بندی به مزدبگیری از کدامین آسمان نازل شده است. از آسمان سرمایه، اما فاجعه اینجاست که داعیه داران رهبری جنبش کارگری و مبلغان رهائی آفرینی پرولتاریا، در تقدیس این آیه پلید اهریمنی، دست سرمایه و سرمایه داران را از پشت بسته اند. به این وضع باید پایان داد، شالوده عزیمت از کارگر ماندن را باید در هم کوبید، طبقه ای که بنیاد کارزار، اعتصاب، اعتراض، خیزش روزش را بر مزدبگیر ماندن استوار کند، چگونه و در کدام فرایند می خواهد از فاجعه بردگی مزدی رهائی یابد؟!! آیا تغییر پایه پیکار، شکستن سکوی عزیمت از فروشنده نیروی کار ماندن، افراختن بیرق مطالبه کل کار، امری سهل الحصول است؟ مسلما نیست، با مجرد کوبیدن بر طبل مبرمیت و اهمیت حیاتی این جایگزینی، فوج، فوج کارگران به ما نمی پیوندند، آماده تغییر ریل پیکار نمی شوند، مخالت ها کوه آسا و پولادین خواهد بود، بورژوازی حاکم و اپوزیسیون چه تاخت و تازی راه می اندازد معلوم است. سخت جانی ارتجاعی لایه وسیعی از کارگران نیز دست کمی از لشکرکشیهای بورژوازی نخواهد داشت. همه اینها روشن است اما تغییر ریشه ای ریل کارزار باید و می تواند اتفاق افتد، امروز هزارها بار بیشتر از هر زمان دیگر شرائط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی آن فراهم است. سرمایه داری در توسعه اختاپوسی خود میلیاردها کارگر جهان را به ورطه ای فرو رانده است که نه زندگی بلکه اساس زنده ماندن امروز و فردای آنها در گرو این تغییر ریل است. باید بر فوریت، و حیاتی بودن این جایگزینی کوبید. خواست پوشالی مزد و افزایش دستمزد را باید روانه زباله دادن تاریخ کرد، موضوع ستیز و کارزار نه چند و چون مزد که خارج سازی هر چه بیشتر، بیشتر، باز هم بیشتر کار از چنگال سرمایه در راستای پایان دادن به مزدبگیری و موجودیت سرمایه داری است. محصول کار سالانه توده های طبقه ما باید به جای سرمایه طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه داری شدن، هر چه افزونتر، عظیم تر، وارد شریان معاش، رفاه، سلامت فکری و فیزیکی، تعالی اجتماعی، انسانی ما شود.
2 – خارج سازی «درمان، دارو، بهداشت، توانبخشی فیزیکی، روانی، بازیابی سلامتی، آموزش تا بالاترین سطوح دانشگاهی، نگهداری سالمندان، معلولان، ازکار افتادگان، خوراک، پوشاک، مسکن با همه تجهیزات و مایحتاج زندگی، آب، برق، گاز، ایاب و ذهاب، از سیطره هر شکل داد و ستد سرمایه داری، باید یک محور تعطیل ناپذیر، همیشه و همه جا مطرح کارزار جاری طبقاتی ما شود. این مایحتاج، امکانات، مواهب باید به طور مکفی و برابر، به تمامی آحاد انسانها اعم از شاغل، بیکار، بازنشسته، زن، مرد، کودک، بزرگسال، به عنوان حقوق پایه ای افراد تعلق گیرد.
3 – آنچه جنبش های مدنی، دموکراتیک، «حقوقی بشری»! با بیرق سکولاریسم، جدائی دین از دولت، ستیز با حجاب اجباری، مردسالاری، ستم دینی، تبعیضات جنسیتی، قومی، آلودگی محیط زیست و … جنجال می کنند، به رغم ظاهر آراسته، کارزارهای سترون سرمایه آویزند، خشونت گریز یا سرنگون طلب در نظم بردگی مزدی مدفونند، ابزار میدانداری اپوزیسیونهای بورژوازی برای تبدیل توده های طبقه ما به عمله تسویه حساب خود با رقیبان می باشند. جنبش ضد سرمایه داری و لغو کار مزدی تبعیضات جنسیتی آوار بر سر زنان را در حجاب اجباری، مردسالاری، ستم دینی خلاصه نمی کند، سرچشمه بی حقوقی ها ستمکشی ها، نابرابری ها را در ژرفای وجود سرمایه می بیند، کیفرخواست پراکسیس پیکار علیه این ستم ها را در جنگ مستقیم رادیکال با اساس موجودیت سرمایه داری می جوید. پوشش اجباری باید محو گردد، ستم دینی و مردسالاری ریشه کن شود، اما میلیونها زن و دختر ایرانی، میلیارد ها زن و دختر دنیا، هر روز دو شیفت برای سرمایه کار می کنند، به پرورش نیروی کار سرمایه می پردازند، از پیران، معلولان، فرسودگان چرخه ارزش افزائی سرمایه نگهداری می کنند، همه این کارها و فراوان کارهای دیگر را انجام می دهند، بدون آنکه در ازاء این حجم غول آسای چند تریلیونی ساعات کار شاق، هیچ ریالی دریافت دارند. سرمایه جهانی و سرمایه اجتماعی کشورها با کار سراسر رایگان این میلیونها، میلیاردها کارگر زن یا دختر، هر سال حجم سودش را انبوه تر و بخش الحاقی تازه خود را اختاپوسی تر می گرداند، هیچ جنبش مدنی، حقوق بشری، دموکراسی خواهی، تبعیض ستیزی دموکراتیک نه فقط حاضر به اعتراض علیه این بربریت نیست که از آن دفاع می کند. اگر بناست تبعیضات جنسیتی تباه کننده زندگی زنان، ستمکشی مضاعف و استثمار مشدد آنها، مردسالاری و سیه روزیهای دیگرشان آماج تعرض پیروزمند قرار گیرد، باید چرخه ارزش افزائی، خودگستری، بقای سرمایه داری هدف مستقیم جنگ شود. باید خواستار محو کامل کار خانگی زنان و تا پیش از آن، سهم برابر هر زن خانه دار با هر سکنه دیگر جامعه در حاصل کار سالانه شد. باید امحاء فوری هر نوع وابستگی اقتصادی زن به همسر و کودکان به والدین موضوع عاجل پیکار شود.
4 – «پاکسازی کامل چرخه تولید، کار، گردش، توزیع، نگهداری و انبارداری، از هر فعالیت مخرب محیط زیست، هر شکل آلودگی و مسموم سازی غذا، پوشاک، دریا، جنگل، هر عامل آسیب به حیات انسانها، حیوانات، گیاهان جزء لایتجزای کارزار روز ما است، ممنوعیت مطلق تولید فراورده هائی که نیاز زندگی بشر، نیاز سلامتی، رشد، رفاه، بالندگی، اعتلای فکری، عروج علمی انسان نیستند و صرفا تولید برای سود و سرمایه افزون تر می باشند. باید محور دیگر کارزار جاری طبقه ما شود.
5 – رژیم ستیزی پوشالی دموکراتیک و سرمایه آویز باید جای خود را به سرنگونی طلبی رادیکال ضد سرمایه داری بسپارد. ما برای سقوط یک رژیم و عروج رژیمی دیگر مبارزه نمی کنیم، خواستار نابودی هر نوع دولت بالای سر هستیم. پروسه بسط پراکسیس این جایگزینی زنجیره ممتد کارزارهائی است که علیه هر شکل دخالت دولت در زندگی انسانها، هر نوع سرکوب پلیسی، نظامی، امنیتی اعتصابات، اعتراض ها، خیزش ها و مقاومت های کارگری، هر لشکرکشی قوای قهر سرمایه علیه مبارزات حق طلبانه و آزادیخواهانه انسانها به پیش می بریم. سرنگونی طلبی و پروسه پیکار ما برای در هم شکستن ماشین دولتی سرمایه از فرایند کارزار سراسری علیه بنیاد بقای سرمایه داری قابل تفکیک نیست.
تا اینجا از تغییر ریل کارزار گفتیم، مسأله اساسی دیگر آنست که هر تغییر راهبرد پیکار، تغییر راهکارها، راه حلها، تاکتیک های مبارزه را اجتناب ناپذیر می کند. در هم شکستن عزیمت از مزدبگیری و جایگزینی آن با مطالبه کل کار نمی تواند از طریق آویختن به قانون، تشکیل سندیکا، حزب، اعتصابات پراکنده چند ده یا چند صد نفری در چهاردیواری مسدود مراکز کار انجام گیرد، پیگیری کارزار جدید با استراتژی و پراکسیس ضد سرمایه داری، محتاج صف آرائی نیرومند، گسترده، سراسری، شورائی به صورت یک طبقه است. باید به سوی همزنجیران رفت، به قدرت پیکار متحد طبقه چشم دوخت. سلول زنده و سلسله جنبان میدانداری آهنین طبقه آفریننده کل سرمایه ها، ثروتها شد. تغییر ریل مبارزه، در هر عرصه دیگر، تبعیض ستیزی ضد سرمایه داری، خارج سازی معاش و مسکن و درمان و آموزش و رفاه از سیطره داد و ستد سرمایه داری، پالایش چرخه کار و تولید از هر عامل تخریب طبیعت و مضر برای سلامتی بشر یا حیوانات، سرنگونی طلبی ضد سرمایه داری و غیره نیز بدون تغییر بنیادی تاکتیکها، راهکارها مقدور نیست. در همه این میدانها باید سلاح جدید به دوش آویخت، دست به کار چاره گریهای دیگر شد. مبارزه طبقاتی در اساس خود مصاف دو طبقه متخاصم بر سر بود و نبود یک نظام است. این مبارزه مراحل نضج، تکوین، بالندگی، بلوغ، فراز، نشیب، شکست، پیروزی، آغاز و فرجام دارد، اما هر گام، هر مرحله، هر آرایش، راهبرد، هر مجموعه راهکار، تاکتیک، سلاح و ابزارش باید گواه میدانداری آگاهتر، سازمان یافته تر، سراسری تر، شورائی تر و توفانی تر طبقه ما در جنگ برای عقب راندن بیشتر بورژوازی، خارج سازی بخش هر چه عظیم تر حاصل کار و تولید از چنگال قدرت سرمایه، تضعیف هر چه کوبنده تر و ژرف تر دشمن، تاختن هر چه پرشورتر و پرخروش تر به سوی محو فرجامین سرمایه داری باشد. هر گام پیشروی در هر کدام از میادین واقعی کارزار علیه سرمایه در گرو آرایش قوای نیرومندتر شورائی ما علیه بردگی مزدی است. به میزان پیروزی خود در سازمان دادن شورائی و سراسری قدرت کل طبقه است که می توانیم بورژوازی را از خاکریزهای مالکیت، قدرت، حاکمیتش عقب رانیم، دست به تصرف کل خانه ها و مستغلات خالی سرمایه داران زنیم، آماده تصرف هر مرکز کار و تولید شویم، چرخه تولید سود را از چرخش باز داریم و همه کارهای دیگر را انجام دهیم.
حق هر انسانی است سؤال کند که این کارها چگونه انجام می گیرد، از کجا معلوم که توده کارگر حاضر به قبول این راهبردها، راهکارها، صف آرائی ها، گردد؟، اولین بند پاسخ این پرسش گذاشتن انگشت بر نادرستی سؤال است. مبارزه طبقاتی ادای دین مکتبی، تکلیف شرعی، نقش بازی ایدئولوژیک، جهتگیری مسلکی نیست. اجبار زندگی و شرط زنده ماندن کارگران است. کارگر مجبور است علیه سرمایه بجنگد، این جنگ را هر چه آگاه تر، متحدتر، موفقیت آمیزتر، کم هزینه تر، با دستاوردهای عظیم تر پیش برد، مستمرا راهی را که رفته است، راهبردهای پیکار، تاکتیک ها، راه حلها و شیوه های کارزارش را نقادی و بازکاوی نماید، از شکستهایش بیاموزد، درس بگیرد و حاصل این درس آموزی را نقشه جدید راه، استراتژی نوین مبارزه، راهکار و تاکتیک تازه پیکار کند. واقعیت این است که جنبش کارگری در تمامی جبهه ها، میدان ها، سنگرها، راهبردها، راه چاره ها، راهکارهای قرن بیستمی خود به گونه فاجعه باری شکست خورده است، یک قرن و چند دهه، در حالی که سراسر جهان را از اعتصاب، شورش، انقلاب، حزب آفرینی، اتحادیه سازی، آکنده است فقط خود را فرسوده است، هر چه کوبنده تر شکست خورده است، دلیلش هم خروج از ریل کارزار ضد بردگی مزدی، سقوط به ورطه تعویض دولت ها، تغییر الگوهای سرمایه داری، پارلمانتاریسم یا سرنگونی طلبی فراطبقاتی بوده است. این جنبش باید طومار گمراهه رفتن های شکست زا را برای همیشه بربندد و راه کارزار ضد سرمایه داری پیش گیرد. پاسخ این پرسش که راه جدید چگونه طی می گردد و با عبور از کدامین پیچ و خمها به منزل مقصود می رسد، سرهم بندی احکام، امر و نهی حزبی، نسخه پیچی اجرای مناسک نیست. انسانهای کارگرند که باید نقد رادیکال و ضد سرمایه داری گذشته قرن بیستمی خود را سر آگاه روز سازند، به عنوان یک طبقه متشکل از آگاهان، ناآگاهان، جسورها، ترسوها، تجربه آموختگان، تازه کارها، چاره گران، سردرگمها، دوراندیشان، محدودنگران، مشکل گشایان، مشکل آفرینان همدیگر را تکمیل کنند، انداموار شوند، قدرت واحد شورائی گردند، کل این آحادند که در بطن همپیوندی شورائی ضد سرمایه داری، پاسخ چگونه؟ از چه طریق؟ چه باید کردها؟ را مشخص می سازند.
فعالان رویکرد ضد سرمایه داری و لغو کار مزدی – اول ماه مه 2024
برگرفته از سایت سیما سوسیالیسم