در سراسر جهنم سرمایه داری ایران، صدای اعتراض توده وسیع کارگر، همه بخشهای طبقه کارگر از صنعتی تا معلم، پرستار تا محصل دانشگاهی، نفتگر، پولادی با طنین های گسیخته، حول مطالبات نازل و محدود بلند است. آنها برای حصول خواست ها، به سازشکارترین شیوه ها توسل می جویند، به دولت، قانون، حقوق، نهادهای نظم و قدرت سرمایه دخیل می بندند، نسل بعد از نسل، دهه پشت سر دهه به دور خود می چرخند، از چاله به چاه می غلطند، از کژراهه به برهوت می افتند. به هیچ چیز دست نمی یابند، هر روز مقهورتر، فرسوده تر می گردند. تنها کاری که انجام نمی دهند بازنگری انتقادی سرمایه ستیز این کارنامه مالامال از شکست و سرخوردگی است. هیچ کارگری از خود نمی پرسد: ریشه مشکل کجاست؟ چرا این همه شکست؟! چرا باید نسل بعد از نسل تجارب شکست خورده را تکرار و باز هم تکرار کرد. چرا باید فقط از گمراهه ای به گمراهه دیگر شتافت و در تاریکی زارها به دور خود چرخید؟ هیچ کارگر، هیچ بخشی از طبقه کارگر، این پرسش حیاتی و سرنوشت ساز را پیش نمی کشد و خواستار پاسخ زلال و روشن آن از سوی میلیونها همزنجیر نمی گردد!!. پرسش و پاسخی که کارگران بخواهند یا نخواهند، آهنگ فهم آن را بنمایند یا ننمایند، دیری است کلید زندگی و مرگ روز آنها گردیده است.

ریشه شکستها در یک نقطه به هم تابیده است. میلیونها، و در سطح جهانی میلیاردها کارگر بنیاد زندگی، چشم انداز، اندیشه، انتقاد، چاره گری، مبارزه خود را به اعتقاد مسموم همیشه کارگر ماندن، فروش نیروی کار، ارتزاق با دستمزد قفل زده اند!!. نقطه پمپاژ فروماندگیها، شکستها اینجا است. باوری که تولید سرمایه است. رابطه خرید و فروش نیروی کار آن را خلق و وارد شعور بشر کرده است. در فرایند بازتولید، خودافزائی، جهانی شدن سرمایه داری، نفوذ ارگانیک مسمومش را محکم کرده است. در این باتلاق هائل اعتقادی، کارگر ماندن، برده مزدی بودن یک سرنوشت قهری است!! فروشنده نیروی کار بودن امر لایتغیر هستی، تقدیر ازلی – ابدی است!! سرمایه این پندار را شریعت کرده و بر شعور کارگران قفل زده است. در این مذهب و آئین، اساس مزدبگیری امری محرز مقدس است. هر مطالبه، چشم انداز، مبارزه، خیزش، انقلاب، زیر هر بیرق راست یا چپ به آن آویخته است. هر چه قرار است انجام گیرد با سوگند وفاداری به این آئین جواز مقبولیت می یابد!! انتظار، «حق»، چشمداشتی که نافی باور به این شریعت باشد، جواز موضوعیت نمی گیرد!! مزدبگیری اصل است و باید بر سر میزان مزد در بارگاه قدرت خدایان سرمایه دار بساط راز و نیاز پهن نمود!! در مقابل مجلس سرمایه الحاح کرد!! به سازمان تأمین اجتماعی توسل جست!!. مزدبگیری ناحق نیست، مشکل کم و زیادی مزدها، همسانی یا ناهمسانی آنها، پرداخت دیروقت یا به موقع مزد، طبقه بندی صحیح یا ناصحیح مزدبگیرها است»!! آئین مزدبگیری مثل همه شرایع آسمانی اصول، احکام خود را دارد. مطابق این اصول تصور ارتباط میان مزدبگیری با گرسنگی، فقر، بی سرپناهی، بی داروئی، آپارتاید جنسیتی، سایر اشکال آپارتاید، کشتار حقوق اولیه انسانی، بمباران آزادیهای سیاسی، اجتماعی، آلودگیهای زیست محیطی، نسل کشی، جنگ افروزی معصیت کبیره است!!. برقراری هر شکل ارتباط میان مزدبگیری و جدائی بشر از کارش، ساقط بودن از دخالت در سرنوشت کار، تولید، زندگی اش آژیر انفجار کره خاکی است!! شریعت مزدبگیری ضد این تحلیلها، جهتگیریها، ضد هر نوع نگاه بد به سرمایه، بالاخص مبارزه ضد سرمایه داری است. به جای این فکرها، رویکردها، مبارزات کفرآمیز، نسخه دموکراسی، جنبشهای مدنی، «زن، زندگی، آزادی»، «ضد امپریالیسم»، اصلاح طلبی، انقلاب سبز، زرد، نارنجی می پیچد. درس نقش بازی به مثابه عمله تسویه حساب اپوزیسیونهای بورژوازی با رقبای حاکم و تغییر الگوی حکومتی سرمایه می دهد و فراوان آموزش ها، راه حلهای دیگر که به اندازه کافی در انستیتوها، حوزه های علمیه و آکادمی های خود دارد.

باور به شریعت مزدبگیری همان گونه که تأکید شد تولید فکری سرمایه داری است. هستی اجتماعی، معیشت، نیاز، حق، آزادی کارگر و طبقه اش با این باور نه فقط تجانسی ندارد که ضد آن است. ضدیتی که در وجود طبقاتی توده کارگر جوشان است، آن ها با مبارزه خویش این جوشش را عیان می سازند. به آنچه مزدبگیری بر سرشان می آرد، اعتراض می کنند. اما این تقابل در فرایند استمرار، مثل هر پدیده دیگر اجتماعی اسیر تقدیر کور نیست. شاید راه شکوفائی رادیکال ضد بردگی مزدی پیش گیرد، شاید به دار انحلال در نظم ارزش افزائی سرمایه آویزد، به باتلاق مبارزه قانونی، مدنی، دموکراسی خواهی افتد. کدام می شود؟ کدامین رویکرد اتخاذ و کدام ترک یا تضعیف می گردد؟ فراز و فرود، اعتلا یا رکود، عروج یا افول هر کدام چگونه خواهد بود؟ پاسخ در آرایش قوای دو طبقه اساسی، در میدان کارزار قابل یافتن است. یک چیز روشن است. اگر کارگران به مثابه یک طبقه، یک جنبش، مرکب از همه بخش ها، با همه سطوح آگاهی قادر به اتخاذ ریل ضد سرمایه داری و سازمانیابی شورائی ضد بردگی مزدی خود نشوند، قطعا بورژوازی حاکم و اپوزیسیون تمامی وجوه، سطوح، حوزه های اعتراض و تقابل آنها با سرمایه داری را مین گذاری سرمایه آویز خواهند کرد. این کار را توسط خود کارگران، زیر نام ها و بیرق های مختلف، چپ، راست انجام می دهند. فاجعه اینجاست. آنچه تاریخا از اواخر قرن نوزدهم به بعد اتفاق افتاده است این بوده است.

مطالبات، اعتراضات، انقلابات کارگران مادام که به آئین مزدبگیری قفل است، حتی در قهرآمیزترین، توده ای ترین شکلش هم نه موجد هیچ گشایش که محکم ساختن طناب دار سرمایه بر گلو خواهد بود. وقتی اساس بردگی مزدی «حق»!!،«تقدیر»!!،«طبیعی» تلقی می شود انتظار از سرمایه دار برای قبول خواست های معیشتی، حقوقی، رفاهی، «برابری طلبانه»!! صرفا حکایت فاجعه عجز از کمترین شناخت سرمایه داری خواهد بود. زیرا:

1 – بنیاد هستی سرمایه داری بر تولید برای سود، تولید افراطی سود و سرمایه، قربان سازی بدون هیچ مرز و محدوده انسان در آستان سود بیشتر، سرمایه انبوه تر استوار است. در منظر، ملاک، عرف، آئین این نظام آنچه واجد موضوعیت نیست انسان و آنچه همه چیز است سود و سرمایه است. سود هدف است، انسان قربانی مطلق است. به نقطه بسیار ریز و ناپیدائی از تاریخ و کارنامه و نقش سرمایه داری نگاه کنید.

تولید ناخالص داخلی کشورها در فاصله 1960 تا 2023 – میلیارد دلار امریکا

نام کشور196019802000201020202023نسبت 2023 به 1960
امریکا3510706313718163391969121776600%
چین11642327707554146161717414800%
ژاپن66722583987421943754617700%
آلمان90918612835308834603622400%
انگلیس79313252292265628303213400%
هند1362718011536253431992400%
فرانسه52113002046231824192657500%
برزیل18878511861703176019551040%
کره جنوبی261557991261162717646800%
اندونزی53158395658102811792200%

منبع: صندوق بین المللی پول

در جدول بالا چه می بنیم؟ حجم اضافه ارزشی که توده های کارگر چین در سال 2023 تولید نموده اند 148 برابر اضافه ارزشهائی است که در سال 1960 یعنی 63 سال قبل از آن توکید کرده اند!! این رقم در مورد طبقه کارگر کشور کره جنوبی 68 برابر، هند 24 برابر، اندونزی 22 برابر، برزیل بیش از 10 برابر است. در ممالکی مانند ژاپن، امریکا، فرانسه، آلمان، انگلیس که به دلیل توسعه تاریخی طولانی و عظیم سرمایه داری، در همان سال 1960 به اندازه کافی از سرمایه اشباع بوده اند، باز هم طبقه کارگر در سال 2023 به ترتیب 7 برابر، 6 برابر، 5 برابر و 4 برابر سال مذکور اضافه ارزش آفریده است!!!. این ارقام چه می گویند؟ پاسخشان زلال و کوبنده است. جمعیت چین در این 63 سال کمتر از 3 برابر افزایش یافته، اما حجم ارزش ها، اضافه ارزش ها، سرمایه ها، ثروت هائی که کارگران تولید و تسلیم وحوش سرمایه دار، دولت درنده سرمایه داری می کنند 148 برابر افزون گردیده است. اگر در 1960 از کل کار سالانه طبقه کارگر چین معادل 116 میلیارد دلارش کار اضافی و از دسترس معاش، رفاه، سلامتی، بهداشت، درمان، آموزش و زندگی او خارج می شد اکنون بالای یک تریلیون و 717 میلیاردش، سرمایه می شود، همین روند در سراسر جهان، در یکایک کشورها میان توده کارگر و نظام بردگی مزدی صائب، حاکم است. در امریکا در مقطع زمانی نخست 3510 میلیارد دلار حاصل کار طبقه کارگر، سرمایه طبقه سرمایه دار و در مقطع زمانی دوم 21 تریلیون و 776 میلیارد دلارش سرمایه الحاقی سرمایه داران شده است. ارقام مورد گفتگو در دو برهه زمانی بالا، در کشور کره جنوبی 26 و 1764، اندونزی 53 و 1179، هند 133 و 3199، برزیل 188 و 1955، آلمان 909 و 3622، فرانسه 521 و 2657 بوده است. داده ها با صدای آژیرآسا فریاد می زنند که کارگران هر چه کار می کنند، تولید می نمایند، کهکشان حاصل کار و تولیدشان از دسترس معاش، رفاه، درمان، آموزش، سلامتی، اختیار، دخالت آنها خارج و سرمایه می گردد، سرمایه هائی که با سرعت سیر نور عظیم تر و به همان میزان سود غول آساتر می خواهند. سودها، اضافه ارزش هائی که باید خروشان تر، سونامی وارتر توسط کارگران تولید شود. کارگرانی که هر چه سهمگین تر کار می کنند، هولناک تر از کار خود جدا، از آفریده های خود دور و فراورده کارشان سرمایه می شود. سرمایه حاصل کارشان با قدرتی اهریمنی تر به جان آنها می افتد، آنان را مجبور می کند که باز هم شدیدتر تر کار کنند، کوبنده تر خود را بفرسایند، به هلاکت اندازند تا سود مورد نیاز آنها تآمین، تقدیم، سرمایه الحاقی کوه آساتر گردد.

2 – سرمایه فقط مشتی پول، کارخانه، فروشگاه، بانک، زمین، تجارتخانه، حمل و نقل، بنگاههای اقتصادی نیست، یک رابطه اجتماعی است، دولت، قانون، حقوق، کل جامعه مدنی، ارتش، پلیس، سپاه، سیستم قضائی، بسیج، نهادهای شستشوی مغزی و مهندسی افکار، دستگاههای مخوف اطلاعاتی، پارلمان، زنجیره طویل نهادهای قدرت، فرهنگ، اخلاق، سیاست، ارزشهای اجتماعی!!، همه اینهاست. سرمایه کل این اختاپوس با تمامی چنگ و دندانهای خون آلود نفرت انگیز است. وقتی می گوئیم سرمایه سود می خواهد، این سودخواهی، خودگستری لایتناهی، سودهای کهکشانی تر در مورد کل این ساختار ماوراء هیولائی، با همه چنگالهای خون آگینش مطمح نظر است. سرمایه از یک سو برای تمامی این نهادها، شاخه ها، شبکه ها، دستگاهها، باروها، زرادخانه ها، دولت، سازمانها، توسعه بدون عنان، تغذیه سیری ناپذیر، قوام آنها نیازمند تشدید انفجارآمیز استثمار توده های کارگر است و از سوی دیگر کل این ساختار را به مثابه دستگاههای سرکوب فیزیکی و فکری برای مجبور ساختن کارگران به قبول استثمار طغیان آمیز و استیلای ماندگار خود به کار می گیرد.

برای لحظه کوتاهی به زوایای این روند تیره و تار چراغ اندازید. چه می بینید؟؟ رعب آورترین، شنیع ترین صحنه های قابل تصور جهان هستی را مشاهده می کنید، واقعیتی خوفناک که زلزله زا است. تصویری از دنیائی که در آن چندین میلیارد انسان به نام کارگر، مهر برده مزدی بر کتف، بیرق ایمان به تقدس مزدبگیری بر دوش!! نسل بعد از نسل کار می کنند. 80 تا 90 درصد حاصل کارشان از دستشان خارج و سرمایه می شود. سرمایه های آفریده آنها و خارج شده از زندگیشان، اضافه ارزش های عظیم تر از پیش می خواهند. اضافه ارزش های آسمانخراش تر را به خود می افزایند و باز هم هر چه هیولائی تر، هراس انگیزتر اضافه ارزش و سود می خواهند!! سرمایه داری این است، قبول مزدبگیری یعنی این و حال یک سؤال رعب آور دیگر!. از چنین اختاپوسی که بمب ذوب انسان و تبدیل بشریت مذاب به سرمایه است انتظار دارید که ضامن خورد و خوراک، پوشاک، آب، روشنائی، درمان، آموزش، سلامتی، محیط زیست و مایحتاج معیشتی شما باشد؟؟!! آیا چنین انتظاری گواه طغیان بلاهت و شعور باختگی نیست؟؟ یقینا هست. این اهانت به هیچ کارگری نیست. ما خود در زمره دردمندترین و زمینی ترین کارگرانیم. حقیقت را باید بر زبان آورد، واقعیت را باید هر چه دقیق تر چراغ انداخت و عریان کرد. چنان انتظاری به یقین حماقت است. به جای انکار باید راه رهائی از شر آن را کاوید و پیدا کرد. پس به سراغ سؤال آخر برویم. چه باید کرد؟؟

جواب همان است که ما از سه دهه پیش با رساترین صدا فریاد زده ایم و با آنکه هیچ جمعیت چشمگیر کارگری در هیچ کجا به آن پاسخ زنده، پراکسیس، جنبشی نداده اند، هر روز بلندتر از روز پیش بر حقانیت و مبرمیتش اصرار کرده ایم. سخن کوتاه باید یک بار و برای همیشه طومار عزیمت از همیشه کارگر ماندن، برده مزدی زیستن، فروشنده نیروی کار بودن را پاره، پاره کرد. باید بنیاد قبول، مقدر پنداشتن، سرنوشت تلقی کردن «مزدبگیری» را در هم کوبید. این طوق را از گردن شعور، شناخت و کارزار خود باز کنیم، دور اندازیم. تدارک ظهوری نو در تاریخ زندگی بشر بینیم. به سوی هم بشتابیم، یکدیگر را حین کار، تولید، آموزش، درمان، ایاب و ذهاب، استراحت، بیداری، خواب، سلامتی، بیماری، شادی، غم، تولد فرزند، ماتم مرگ عزیزان پیدا کنیم، دست همدیگر بفشاریم، روی در روی هم، مثل همزنجیران میثاق رهائی بندیم. یک «مانیفست» قرن بیست و یکمی برای مبارزه طبقاتی بنویسیم. با این مانیفست در گوش توده های طبقه، در گوش بشریت فریاد کشیم که ریل کارزار باید تغییر ماهوی کند. «مزدبگیری» دیگر نقطه عزیمت کارزارهای ما نخواهد بود. در هر مبارزه، اعتراض، شورش، خیزش، هر تقابل با سرمایه داران، دولت، نظام سرمایه داری، در جدال برای معیشت، رفاه، مسکن، دارو، درمان، آموزش، آزادی، حقوق انسانی، در ستیز علیه آپارتاید جنسیتی، آلودگیهای زیست محیطی، کار کودک، گرسنگی، نسل کشی، زندان، شکنجه، اعدام، از ضدیت با اساس هستی سرمایه داری آغاز خواهیم کرد. حتی در نازل ترین سطح اعتراض روز خود، در مطالبه مزدهای مصادره شده از اینجا، از ناحقی مطلق مزدبگیری، از بشرستیزی ماهوی سرمایه داری عزیمت خواهیم نمود. همزمان به تمامی اپوزیسیونهای سوداگر قدرت، منادی دموکراسی، متخصص برپائی جنبش های مدنی، کارگزاران قفل رهائی زن به مدنیت سرمایه داری!!، پرچمداران برپائی محیط زیست سالم نظام بردگی مزدی!!، کارکشتگان نسخه تعویض الگوی حکومتی، شکل مالکیت سرمایه داری، به کل اینها هشدار دهیم که بساط منجیگری جمع کنند، دست از تلاش برای سربازگیری ما، تبدیل ما به عمله زبون و حقیر تسویه حساب خود با رقبای حاکم بردارند. بیائید اعلام کنیم که ما مشتی کارگر این و آن کارخانه، شرکت، تراست، مدرسه، دانشگاه، بیمارستان، حمل و نقل، بندر، مزرعه، چاپ، انتشار یا دستفروش، بیکار، خانه دار نیستیم، یک طبقه اجتماعی واحد، طبقه بردگان مزدی ضد بنیاد مزدبگیری، ضد هستی سرمایه داری هستیم، ریشه استثمار، فلاکت، فقر، بی سرپناهی، بی آبی، محرومیت، همه مصیبت های زندگی را در وجود سرمایه می بینیم، دولت، قانون، نهادهای نظم، قوای قهر را سرمایه متناسخ در این تشخص ها می شناسیم. ما با همه اینها در جنگیم، کارزار ما برای محو رژیم حاکم یا هر رژیم سیاسی دیگر جزء اندامور جنگ ما برای نابودی کامل نظام بردگی مزدی است.

جنبش ما یک جنبش شورائی ضد سرمایه داری است. جنبشی که بنیادش بر دخالتگری هر چه فعالتر، نافذتر، خلاق تر شمار هر چه کثیرتر توده های کارگر استوار است. از همجوشی و همپیوندی شورائی ضد سرمایه داری آحاد کارگران در هر مرکز کار، آموزش، درمان، شبکه ایاب و ذهاب، حمل و نقل، محله، مدرسه، بیمارستان جوانه می زند، می بالد، به مثابه ظرف کارزار ضد سرمایه داری خود را توسعه می بخشد. راهبرد، راهکار، راه چاره، همه چیزش ضد کار مزدی و شورائی توسط کارگران تعیین می گردد. جنبشی قائم بر پراکسیس بیدار توده های کارگر که وجود هیچ نیروی بالای سر را نمی تابد، نمایندگانش مأموران همیشه قابل عزل و کنگره سراسری اش، مخفی یا علنی، تجلی شعور آگاه و اراده آزاد، جمعی ضد سرمایه داری همه آحاد است. باید نفر به نفر دست در دست هم برای برپائی این جنبش به تمامی تلاشهای ممکن دست یازیم. با این جنبش سنگر، به سنگر علیه سرمایه نبرد کنیم ، بر فراز هر سنگر لیستی از خواستها، انتظارات، شرطها، اهداف مقطعی را محتوای کارزار خوانیم. قدرت سازمان یافته شورائی طبقه خود را سلاح تحمیل آنها بر دشمن سازیم، یک جنگ راستین میان دو طبقه اجتماعی متضاد و متخاصم بر سر بود و نبود سرمایه داری را به نمایش گذاریم. در نخستین جبهه اعلام داریم که:

1 – کل خوراک، پوشاک، مسکن، آب، برق، گاز، وسائل خانه، آموزش، دارو، درمان، ایاب و ذهاب، بهداشت، تفریح، تفرج انسانها باید به طور کامل از سیطره داد و ستد پولی، کالائی سرمایه داری خارج گردد. مسکن با امکانات لازم حق مسلم هر فرد است، هر انسان، خانوار، افراد همزی این حق بدیهی را خواهند داشت که با رجوع به مراکز توزیع موجود، کل مایحتاج معیشتی، رفاهی خود را به میزان مکفی، بدون هیچ محدودیت، پرداخت هیچ ریال دریافت کنند.

2 – ضد وجود هر نوع دولت هستیم و برای محو کامل هر قدرت بالای سر جامعه می جنگیم، در گام نخست کارزار، علیه هر شکل دخالت دولت در امور زندگی افراد از پوشش، ازدواج، تفریح، روابط زن و مرد، دختر و پسر تا سنت، آئین، فرهنگ، باورها، ارزش های اخلاقی، بیان اندیشه، اعتراض، تشکل، نمایش قدرت، یا فعالیت های سیاسی، اجتماعی انسانها مبارزه می کنیم. با جنبش سازمان یافته شورائی ضد کار مزدی و نیروی لایزال کارزار طبقاتی خویش راه هر نوع مداخله دولت در زندگی اهالی را سد می بندیم. چگونه؟ کمی پائین تر خواهیم گفت.

3 – ریشه، بانی بازتولید و باعث بقای تمامی اشکال تبعیض و ستم از جمله آپارتاید هولناک جنسیتی، در جهان موجود، در ژرفنای وجود سرمایه داری است. برای محو آپارتاید جنسیتی باید نظام بردگی مزدی را نابود نمود، برای هر میزان کاهش و چالش آن نیز باید به همه مجاری تشدید استثمار موحش تر زنان توسط سرمایه، به تمامی مکانیسمهای آفریده و خون آگین سرمایه در تحمیل ستم چند برابر بر آنان حمله کرد و جنگید. کار خانگی در زمره مهم ترین این مجاری، مکانیسم ها است. این شکل کار باید به طور کامل برچیده شود. راه چالش اثرگذار مردسالاری هم از همین جا می گذرد. حجم کار خانگی میلیونها زن بخشی از کار اجتماعی سالانه است، این بخش عظیم و کهکشانی کار، در شکل پرورش نیروی کار، پیش شرط کار دوشیفتی شبه رایگان همسران، نگهداری کودکان، معلولان، بیماران، پیران، کلفتی خانه سرمایه داران، بسته بندی کالا، آشپزی، ریسندگی، بافندگی، خیاطی، در یک کلام انجام بخش چشمگیری از پروسه تولید و ارزش افزائی سرمایه اجتماعی، یکسره به مثابه کار بدون هیچ مزد، کار اضافی خالص طبقه کارگر به تصرف طبقه سرمایه دار، دولت سرمایه و نظام سرمایه داری در می آید. این کار اضافی عظیم موسوم به کار خانگی از یکسو رود سود سرمایه داران را پرخروش و از سوی دیگر میلیونها زن و دختر را به باتلاق تباهی، فرسودگی، بیماری، محرومیت از آموزش، رشد، امکانات اجتماعی می اندازد. بساط این نوع کار را باید از طریق رایگان سازی کل مایحتاج معیشتی، رفاهی انسانها، توسعه هر چه بیشتر مراکز آموزشی، درمانی، بازپروری، نگهداری سالمندان، معلولان و غیره برای همیشه در هم پیچید. هر شکل وابستگی اقتصادی زن به همسر و فرزند به والدین باید از میان برود. اگر قرار است گامی در راه چالش آپارتاید جنسیتی برداشته شود باید از اینجاها آغاز کرد، جنبش شورائی لغو کار مزدی در سنگر کارزار حصول این اهداف، علیه هر قانون، پروتکل، مصوبه، رسم، سنت پاسدار تبعیضات جنسیتی می جنگد.

4 – بنیان کل آلودگیهای زیست محیطی در چرخه تولید و ارزش افزائی سرمایه قرار دارد. سرمایه است که آب، هوا، جنگل، دریا، دشت، مرداب، رودخانه، حیات وحش، کل طبیعت، محیط زندگی بشر را مسموم، آلوده، غیرقابل استفاده و مرگبار ساخته است، کل خوراک و پوشاک و مایحتاج حیات بشری را بیماری زا و مهلک کرده است. طبعیت را ویران، کره خاکی را غیرقابل زیست و چشم انداز بقای بشر را تیره و تار نموده است. راه مبارزه با آلودگیهای زیست محیطی تعطیل مطلق کل تولیدات، فضولات، آفت کش ها، همه مواد و مصالحی است که سرمایه با هدف کاهش هزینه کشف، استخراج، بهره برداری، نگهداری کالا، کاشت، داشت، برداشت محصولات زراعی، سامان پذیری، فروش فراورده های صنعتی به کار می گیرد.

جنبش شورائی ضد سرمایه داری در نخستین جبهه، برای حصول هدفهای بالا می جنگد. زرادخانه و سلاح کارساز غیرقابل مقابله و همه جا بُرای این جنگ تعیین سرنوشت، همان ضد قدرت، ضد دولت، ضد سرمایه یا نیروی تاریخساز طوفانی و رهائی آفرین نهفته در طبقه کارگر است. کارگران خالق کل سرمایه ها، ثروت ها، امکانات، همه آفریده های موجود کره خاکی هستند. آنها به همین اعتبار، آفریدگار شالوده یا هسته پمپاژ واقعی کل قدرت ها هستند. به همان گونه که سرمایه را می آفرینند، بازتولید می کنند، خودافزا و سرچشمه قدرت می سازند، توان انسداد کامل این آفرینش را هم دارند. با سازمانیابی شورائی و سراسری خود قادرند تا هر کجا که اراده کنند چرخ کار و تولید را از چرخش باز دارند. زهدان رویش و زایش و ارزش افزائی و سامان یابی سرمایه را در تمامی ابعاد موجودیتش دستخوش بمباران سازند. ساختار نظم و دولت و حاکمیت و همه چیز سرمایه را به ورطه اخلال اندازند. کارگران از چنین ظرفیت پیکار و سلاح کارزار برخوردار هستند. یک کار اساسی شوراها و سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری همین است. جنبش شورائی وقتی مطالبات خود را پیش می کشد، آژیر توقف شریان تولید اضافه ارزش و سرمایه، آژیر اختلال و تعطیل نظم اجتماعی سرمایه داری را به صدا در می آورد. به نظام بردگی مزدی اجازه انتخاب می دهد که میان قبول خواسته ها و خشکیدن چشمه های تولید سرمایه و سود یکی را تن دهد، جنگی واقعی که هر کدام به میزان قدرت موجود برای چالش همدیگر به هر تقلائی دست می یازند و توده کارگر متشکل در جنبش شورائی ضد کار مزدی برای افزایش و بالیدن و شاخ و برگ کشیدن و میدانداری و عظیم تر شدن و آگاه تر شدن هر چه بیشتر ظرفیت پیکار خود تلاش می کند. در فرایند این پیکار مطلقا منتظر توافق و قبول سرمایه داران یا دولت آنها نمی ماند. در مراکز تولید، گردش، توزیع، هر حلقه سامان پذیری سرمایه اجتماعی شروع به توزیع خانه های خالی، مواد خوراکی، وسائل خانگی، مایحتاج معیشتی، رفاهی، آموزشی، داروئی توده وسیع اهالی می کند. در مدارس و دانشگاهها و مراکز پژوهشی اساس داد و ستد مالی، کالائی، پولی آموزش، هر شکل وصول شهریه، هر مبادله اقتصادی دیگر را در هم می کوبد. در کلیه بیمارستان ها، داروخانه ها، هر مرکز بهداشتی بیرق درمان آزاد از هر شکل مبادلات پولی، رایگان و بدون هیچ پول را می افرازد. در عرصه حمل و نقل، ایاب و ذهاب بساط مطالبه پول و بلیط و کارت را جمع می کند. این کار را به میزان ظرفیت پیکار روز خود، متناسب با توان حاضر میدانداری و بسیج قوای خود انجام می دهد و همزمان، لحظه به لحظه برای افزایش این ظرفیت و توان می کوشد. پیداست که طبقه سرمایه دار و دولتش نیز با تمامی قوای سرکوب فیزیکی، فکری، حمام خون، نسل کشی، هولوکاست آفرینی و همه چیزش به جان کارگران عاصی در حال کارزار می افتند. یک جنگ واقعی زمینی و طبقاتی جامعه را در خود می پیچد، شبیه آنچه در ژوئن 1848 در پاریس زبانه زد. در 1871 با خیزش تاریخی پرشکوه کموناردها چشم ساکنان دنیا را خیره خود ساخت. مبارزه طبقاتی واقعی یعنی این!، «مرگ بر فلان جلاد، زنده باد فلان جلادتر، دموکراسی، دموکراسی، حقوق بشر، زن، زندگی، آزادی» و نظائر این سناریوهای پوشالی سوای سقوط دردناک سفاهت آمیز به ورطه کاسبکاری، رقابت، شراکت باندهای مختلف حاکم، اپوزیسیون بورژوازی بر سر تقسیم سهام سود، قدرت، مالکیت و حاکمیت هیچ چیز دیگر نیست.

بشریت کارگر روز که 80% سکنه کره زمین را تشکیل می دهند، بخواهند یا نخواهند، بدانند یا ندانند، خواستار دانستن باشند یا نباشند بر سر عظیم ترین، بی سابقه ترین دوراهی تاریخ، دوراهی تعیین سرنوشت تاریخی خود قرار گرفته اند. یک راه ادامه ریل تاکنونی و تباهی و نابودی حتمی است. راه دیگرش فقط چرخیدن بر ریل کارزار راستین ضد بردگی مزدی است. ما کارگران ضد سرمایه داری و فعال جنبش لغو کار مزدی این افتخار را داریم که دهه ها پیش این راه را شروع کرده ایم. هر چه توانسته ایم انجام داده ایم، برای همراه ساختن هم زنجیران در این کارزار به هر تلاش ممکن دست زده ایم. این راه را مسلما ادامه می دهیم و به سهم خود، به عنوان چند کارگر، متناسب با بضاعت و وسع و توان خویش برای برپائی جنبش سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری توده های طبقه خود می جنگیم.

همراه شویم همزنجیر!

کارگران ضد سرمایه داری فعال لغو کار مزدی

اسفند 1403