ارقام اعتراضات کارگری سه مه دوم امسال کمی کمتر از مدت مشابه سال ۹۹(۵۵۶ اعتصاب و اعتراض در مقابل ۶۱۸ در سال ۹۹ بود). دلیل وقوع همه اعتراض ها و دست از کار کشیدن ها در همه مؤسسات، در نواحی مختلف ایران، تعویق طولانی پرداخت مزدها، سطح بسیار نازل بهای نیروی کار، فقر، فلاکت، آوارگی ناشی از نداشتن اجاره بهای محل مسکونی، عدم دسترسی به دارو و درمان خصوصا در طوفان کشنده پاندمی کرونای ساخته و پرداخته نظم سرمایه، بیکاری، فجایع زیست محیطی و بسیاری دیگر فجایع است. بدبختی هائی که همگی مولود گریزناپذیر شیوه تولید سرمایه داری هستند. خواست ها واحدند، دردها عین هم، ریشه کل بدبختی ها در وجود سرمایه، انسانهای معترض همگی کارگر و فروشنده نیروی کار، راه واقعی پیکار علیه بربریت ها واحد، همه چیز عین هم، آنچه در هیچ سطح و به هیچ میزان وجود ندارد، وحدت همرزمی، همسنگری و جنگ متحد و مشترک علیه سرمایه است. کارگران هیچ موسسه، کارخانه و محل کاری حاضر نیست کوچکترین وقعی و کمترین تعمقی بر این نکات مشترک و خواست های همسان نماید. درست است که کارگران یک واحد مشترکا و همراه هم و حتی با برنامه ریزی معینی دست به اعتراض و اعتصاب می زنند اما حاضر نیستند دست یاری و اتحاد بسوی کارگر کارگاه و محل کار در یک محله، شهر و استان دراز کنند تا نیروی قدرتمند طبقاتی شوند که لرزه اندام سرمایه داران و دولتشان اندازند. علت تنها بودن و تنها جنگیدن کارگران هر واحد کار این است که خود را کارگر و برده مزدی این سرمایه دار، آن بخش دولت سرمایه، این شهرداری و فلان اداره می بینند. علت دیگر این است که بسیاری کارگران خودرا کارگر مزدی نمی بینند بنابراین خودرا از بدنه طبقه کارگر در عمل و در اندیشه جدا می کنند. اکثر قریب به اتفاق معلمان و کارمندان دولت سرمایه در این گمراهه سازی ساخته و پرداخته، اتحادیه های خود خوانده کارگری، احزاب و گروه های سوسیال رفرمیستی خود را با این تصور از دیگر کارگران جدا می کنند که گویا بابت این سلاخی طبقه کارگر سرمایه داران و دولت آن ها پاداشی و امتیازی برایشان قائل می شوند. بسیاری از این کارگران با وجود که حمایت دولت از سرمایه را در زندگی روزمره خود و در روند کار لمس می کنند اما دولت را سرمایه تشخص یافته و نهاد قدرت سرمایه نمی بینند. اشتراک دردهای خودرا با دیگر کارگران را می بینند اما پیکار مشترک را شرط حتمی پیروزی نمی یابند، همه جا را پهنه جدال کارگرعلیه صاحب سرمایه می بینند، اما این جدال را جنگ قهری دو طبقه کارگر و سرمایه دار ارزیابی نمی کنند. هر روز این جا و آن جا دست به اعتراض علیه اجحافات سرمایه می زنند و حتی چرخ تولید و گردش سرمایه متوقف می کنند، اما پیوند اثرگذاری وسیع این سلاح با همسنگری متحد طبقاتی علیه سرمایه را در نظر نمی گیرند. سرمایه ذاتا همواره برای تخریب وحدت هویتی توده های کارگر برنامه ریزی می کند و همه نیروی خودرا برای به ثمر رساندن این منظور به کار می گیرد. با وجود جمع نمودن توده های کارگر در واحدهای کار و تولید، با تقسیم کار درون واحد کار و تقسیم اجتماعی کار آنان را اجزاء جدا، جدای پویه خودافزائی خود و تولید سود می کند. سرمایه با وضع قوانین کار و به اجرا در آوردن گاه مزدی، روزمزدی، قطعه کاری، کار کنتراتی، قراردادهای رنگارنگ پیمانکاری، استخدامی، سفید امضاء، طبقه بندی مشاغل، کار ساده و تخصصی، تقسیم کار درون کارگاه و جامعه و صدها ساز و برگ دیگر، رشته های همجوشی و اتحاد طبقاتی کارگران، می فرساید و از هم می پاشد. نظام بردگی مزدی از همه این مجاری و کمینگاهها، وحدت توده های کارگر و شیرازه سرشتی طبقاتی آنان را مختل می کند و راه ارتقاء این وحدت به یک قدرت سراسری، سازمان یافته، شورائی و ضد کار مزدی را سد می سازد. سرمایه در این گذر تا چه حد موفق گردد موضوعی است که بیش از هر چیز به چگونگی آرایش قوای طبقاتی کارگران در آن شرایط بستگی دارد. وضع روز طبقه کارگر ایران در عین پیشروتر بودنش نسبت به سایر بخشهای طبقه کارگر جهانی، چنین است. توده های کارگر ایران، چاره ای ندارند سوای اینکه بر این وضعیت نقطه پایان بگذارند. با دست کشیدن از کار در محدوده یک کارخانه، واحد کار، یک شهرداری، یک بندر، مدرسه یا حتی یک شبکه حمل و نقل هیچ خواستی را نمی توان بر سرمایه دار و دولتش تحمیل نمود. از این گذشته حتی اگر بر اثر تلاش، اعتصاب و اعتراض ما پشیزی به مزدها افزوده گردد در همان لحظه توسط افزایش قیمت های مایحتاج روزانه ما بلعیده می شود. کدامین دریافت مزدهای معوقه است که چند ماه مزد پرداخت نشده دیگر را دنبال ندارد؟ کدام مطالبه بهبود معاش یا درمان رخ داده، که حصول آن دستخوش طوفان وخامتهای همزمان نگردیده است؟. دنیای عظیم فقر، فلاکت، گرسنگی آوار بر سر ما چیزی نیست که با این خواست ها و حتی بدست آوردن آن ها، قابل دستکاری باشد. بنابراین باید از محدوده کارگاه و محل کار خود بیرون آمد، باید جنبش و مبارزه خودرا به یک قدرت متشکل شورائی ضد بردگی مزدی ارتقاء داد. زیرا بدون این نمی توان حتی همین معیشت در حال سلاخی محقر را هم حراست کرد. باید یک قدرت سراسری شورائی ضد کار مزدی شد. باید راه افتاد و برای سازمان دادن این قدرت جنگید. کارگر این و آن شرکت، این اداره و آن شهرداری بودن را باید به بایگانی تاریخ داد. ما یک طبقه ایم، مبارزه ما جنگ طبقه ما علیه سرمایه داری است. ظرف کارزارمان جنبش شورائی ضد کار مزدی است. برای برپائی این جنبش باید تلاش کرد و کوشید.
ابراهیم پاینده – مهر ۱۴۰۰