1- پس از فروپاشی اردوگاه سرمایه داری شوروی سابق، امریکا خود را قطب واحد مسلط دنیای سرمایه داری دید، اما طولی نکشید که رقیب قدرتمند چین را در مقابل خود یافت. رؤیای حاکمان امریکا برای ایجاد جهان تک قطبی، به کابوس مبدل شد. کشور چین با سرعتی حیرت انگیز به قله رشد صنعتی رسید و غول عظیم سرمایه جهانی شد. آنچه چین را در طی این روند یاری داد بدون شک بهای ماوراء ارزان نیروی کار توده کارگر چند صدمیلیونی چین بود. چین به لحاظ حجم صدور سرمایه مدتها است از ایالات متحده پیشی گرفته است. اروپا و امریکا بازار فروش کالاهای چینی از جمله کالا – سرمایه های این کشور شده اند. بیش از نیمی از کل مبادلات ممالک امریکای لاتین با چین است. حجم سرمایه های پیش ریز شده چین در افریقا با سرعتی برق آسا و حجمی سنگین رو به افزایش است. بنا به گزارش « دانشگاه هاروارد» چین در برخی از رشته های هوش مصنوعی، علوم رایانه ای، بیوتکنولوژی، انرژی سبز، شبکه ها و نیمه رسانه ها از امریکا پیش افتاده است. امریکا درک کرده است که از قطب رقیب عقب افتاده است. حرف امریکا اینست که قدرت اول بودنش در مناسبات جهانی شرط حتمی و جبری بقای دنیا است، در غیر اینصورت باید سراسر عالم را آتش زد، باید به جنگ افروزی روی آورد، کاری که فاشیستهای هیتلری کردند. تهاجمات ناتو در اروپا، کمک تمام عیار و با همه قوا به هولوکاست اسرائیل در غزه، شعله ور کردن جنگها در افریقا، آسیای جنوب شرقی، آتش کشیدن خاورمیانه، مسأله اتمی ایران، جنگ تعرفه ها، عربده تسخیر گرینلند و کانادا و پاناما همه در این راستا هستند. جهان به جای آنکه میدان جنگ طبقه ما، طبقه کارگر بین المللی علیه وجود سرمایه داری، علیه کل دولتهای سرمایه باشد، میدان توحش جنگ افروزان سرمایه دار بر سر تقسیم جهان گردیده است. دولتهای سرمایه داری امریکا، چین، روسیه، ایران، اروپا، هند و کل دولتهای دنیا این نقش را بازی می کنند و به این دلیل بازی می کنند که موجودیت سرمایه داری را پاسداری نمایند، جنگ آنها جنگ برای تقسیم سهام سود، قدرت، مالکیت و حاکمیت است.
2- موضوع اساسی جنگ ایران و اسراییل نیز در راستای مجبور ساختن حاکمان اسلامی سرمایه برای گردن گذاشتن و تن دادن به نظم نسخه پیچی امریکا است. امریکا، اسرائیل و متحدانشان جایگزینی برای رژیم ایران ندارند، آنها خوب می دانند که هیچ بخش از اپوزیسیون قادر به هیچ میزان نقشی در این گذر نیست. از نگاه اینان قرار نیست جمهوری اسلامی سقوط کند، بناست تسلیم شود. حکام دینی سرمایه با علم به این حقیقت تا نفس آخر برای پائین آوردن هزینه ها و کاستن از دامنه عقب نشینی ها می کوشند. اینکه تسلیم رژیم اسلامی با کدام درجه از فروپاشی اقتصادی سرمایه داری ایران، چه درجه از تحولات درونی رژیم، چه سطحی از میزان گرسنگی، قحطی، آوارگی و کشتار توده های کارگر همراه خواهد بود قابل پیش بینی نیست. یک نکته روشن است، بخش حاکم سرمایه داری امریکا از لیبی، سوریه و غزه ساختن ایران هیچ ابائی ندارد.
طبقه میلیونی ما تنها نیروی واقعی ضد جنگ است. اما جنگ ستیزی ما تنها در یک جنبش سازمان یافته ضد سرمایه داری می تواند نقش اثرگذار و سرنوشت سازش را عیان سازد. در غیر این صورت فرومانده و بی تأثیر یا توسط جهموری اسلامی سرکوب می گردد، یا توسط اپوزیسیون تشنه قدرت بلعیده می شود. در هر کجا هستیم، دست در دست هم گذاریم. شوراهای کارگری ضد سرمایه داری را بر پای داریم. در شرایطی که آتش جنگ مشتعل نیست، اعتصاب اثرگذارترین سلاح برای مجبور سازی سرمایه داران و دولت به قبول خواست های ما است، البته به شرطی که اعتصابات را از حصار چهاردیواری مراکز کار خارج سازیم و به کارزار سراسری و همزمان طبقه خود بسط دهیم. در شرائط جنگی، این راهکار لزوماً صائب نیست و می تواند توسط اپوزیسیون و دولتهای امریکا و اسراییل مصادره شود. باید از اعتصاب فراتر رفت. باید تصرف مراکز کار را دستور کار مبارزه ساخت. حی و حاضر درست ترین کار این است که بجای طلب افزایش بی تأثیر و پوشالی مزدها، خواستار خارج سازی مایحتاج اساسی معاش، دارو، درمان، آموزش، مسکن، آب، برق، گاز، از سیطره هر نوع داد و ستد کالائی، پولی گردیم. کل این مایحتاج باید کاملاً رایگان در اختیار همگان قرار گیرد. خواستی که امریکا، اسرائیل، کل دنیای سرمایه داری را به اندازه جمهوری اسلامی سرمایه، خلع سلاح خواهد کرد.
کارگران ضد سرمایه داری – تیر 1404